خانه    نقشه سایت    تلفن 021-26701198     تماس با ما info@karafarinenab.ir

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 3.50 (3 رأی)

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

مارکتینگ و امور بازار در گفتگویی با پرویز درگی
مارکتینگ و امور بازار در گفتگویی با پرویز درگی

مارکتینگ و امور بازار در گفتگویی با پرویز درگی؛ استاد عالمِ عاملِ عاشق
تلاش و کوشش چندسال اخیر خبرگان حوزه بازاریابی، مسئولین، اساتید دانشگاهی، اصحاب صنعت و ارباب تجارت ایران عزیز به این جا رسیده است که در حال حاضر و در شرایط کنونی، ضرورت پرداختن به امر مارکتینگ و امور بازار بر همه ی مدیران شرکت ها و مسئولین حوزه ی اقتصادی کشور آشکار شده است.

بنابراین رسیدن شرکت ها و سازمان ها به اهداف متعالی خود و کسب ثروت و هم چنین نام آوری و اعتبار، فقط از حوزه ی بازاریابی میسر خواهد بود. 

بخش های مختلف و جدیدی که در حوزه بازاریابی پدید آمده است و هم چنین چگونگی به کارگیری اصول و روش های درست بازاریابی باتوجه به شرایط کنونی شرکت های ایرانی، ما را بر این داشته تا در رابطه با مبحث مارکتینگ، گفتگویی اختصاصی با استاد پرویز درگی، کارشناس و متخصص این حوزه داشته باشیم.

 پرویز درگی متولد تیر ماه 1345 - قزوین. کارشناس ارشد رشته مدیریت اجرایی گرایش بازاریابی و صادرات را با کنکور وزارت علوم در سازمان مدیریت صنعتی گذرانده و از سال 2008 مقطع دکتری را در رشته مارکتینگ در خارج از کشور شروع نموده است.
مدرس دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد- مدیر مسئول انتشارات بازاریابی- مدیر مسئول مجله توسعه مهندسی بازار- مدیر مسئول آموزشگاه بازارسازان و مدیر عامل گروه TMBA. هم چنین نویسنده 25 کتاب در حوزه بازاریابی و عضو هیئت مدیره انجمن علمی بازاریابی ایران- عضو هیئت مدیره انجمن تحقیقات بازاریابی ایران و رئیس کمیته استاندارد سازی تحقیقات بازاریابی کشور می باشد.

کارآفرین ناب: جناب درگی لطفاً تعریف دقیقی از بازاریابی ارائه بفرمائید.

بازاریابی ترجمه ناقصی برای مارکتینگ است، "بازاریابی" ترجمه جامعی نیست. چند سال پیش توصیه و درخواستی به عزیزان و بزرگان این حوزه داشتم که مارکتینگ، امور بازار معنا شود؛ یعنی هر چیزی که با حوزه بازار ارتباط دارد اما در حال حاضر این ترجمه ناقص در ایران رواج پیدا کرده است.
مارکتینگ در دنیا سابقه طولانی ای دارد و در ایران نیز از زمانی که رشته‎ هایی مثل مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه‎ های‎ ایران شد، دروس بازاریابی نیز قاعدتاً به پیروی از دانشگاه‎ های‎ خارج از کشور در آن وجود داشت؛ اما به نظرم بازاریابی به معنی واقعی کلمه در حد بنگاه ‎های‎ اقتصادی ایران حدود 10 سالی است که معنا پیدا کرده؛ در واقع اندکی رقابت در این زمینه بیش تر شده است. معتقدم هر علمی با یک کلمه به وجود آمده است یا یک کلمه مشخصه آن علم است. به طور مثال در اقتصاد می‎گوئیم "کمیابی" اما در مارکتینگ یا بازاریابی کلمه "رقابت" مدنظر است؛ یعنی در حقیقت جایی که رقابت نباشد، بازاریابی بی معناست. علم بازاریابی برای فضای رقابتی می‎ باشد و در بازارهای انحصاری بی معنا است. اما بازاریابی نیز مانند تمام مفاهیم و علوم دیگر دائماً رو به تکامل بوده و اکنون جامع ترین و کامل ترین تعریفی که می ‎توانیم برای آن ارائه نمائیم، به این شرح است: "بازاریابی علم و هنرِ کسب خشنودی مشتری به شیوه ای سودآور به طور مستمر و بهتر از رقبا، با تکیه بر سه کلمه شناسایی، شناساندن و خشنودی است"، و برای جامه عمل پوشاندن به این تعریف باید منحصر به فرد عمل کنیم و نگرش جامعیت نگری داشته باشیم.
همان طور که عرض کردم، اولاً "بازاریابی علم و هنر است"؛ یعنی بخش علمی آن تأکید دارد که بازاریابی قابل اکتساب و قابل یادگیری است، اما بخش هنری آن بیان کننده این است که با ذات و جوهره ی فرد نیز ارتباط نزدیکی دارد. در ادامه بیان می ‎کند: " کسب خشنودی مشتری" یعنی دیگر رضایت مشتری مطرح نیست، چرا؟ زیرا خشنودی فوق رضایت است؛ در واقع شرکت ‎های‎ زیادی وجود دارند که مشتری خود را راضی نگه دارند، اما کم تر شرکت‎ هایی هستند که بتوانند مشتری شان را مشعوف و خشنود کنند.
همان طور که می ‎دانید محور و هسته عملیاتی بازاریابی مشتریان هستند، اما از طرفی علاوه بر چشم دوختن به مشتریان باید مراقب رقبا نیز باشیم؛ یعنی دائماً باید بهتر از رقبا عمل کنیم. به همین جهت است که بازاریابی علمِ مسابقه است. در کشورهای غربی بیش تر به علمِ جنگ تأکید دارند، اما من خیلی دوست ندارم از این واژه استفاده کنم؛ بنابراین همیشه به علم مسابقه تأکید دارم اما مسابقه ای که فقط مدال طلا دارد؛ یعنی یا برنده ایم یا بازنده؛ اگر برنده ایم مدال طلا می‎ گیریم و اگر هم بازنده شدیم، هیچ مدالی نمی‎گیریم.
در ادامه ی تعریف اشاره می ‎کند که: " به شیوه ای سود آور و به طور مستمر". یعنی همیشه باید برای رقابت آماده باشیم.
هم چنین روی سه کلمه‎ی "شناسایی، شناساندن و خشنودی" تأکید دارد. "شناسایی" که بحث ‎های‎ تحقیقات بازار، سیستم ‎های‎ اطلاعات بازاریابی، شناخت مشتری ها، رقبا، واسطه ها، عوامل محیط کلان و خرد می‎ باشد و در اصل این شناخت سبب می ‎شود ما با اطلاعات بیش تری تصمیم بگیریم و در نتیجه بتوانیم ریسک تصمیم گیری اشتباه مان را پائین آوریم. کلمه بعدی "شناساندن"است، اگر ما بهترین محصول جهان را نیز داشته باشیم، اما نتوانیم آن را به بازار هدف مان بشناسانیم، معمولاً هیچ فایده ای ندارد. اما نهایتاً همه این ها باید به خشنودی منجر شود. زیرا وقتی مشتری خشنود شود از ما خرید خواهد کرد، وقتی مشتری خشنود شود سفیر برند ما خواهد بود و ما را به دیگران می ‎شناساند و سبب می ‎شود برند ما مشهور و مقبول شود؛ یعنی هم شهرت داشته باشیم و هم واقعاً با روح و جان شان ما را قبول داشته باشند. اما در دنیای شلوغ متمایزها دیده می ‎شوند، لذا باید در کسب و کارمان دنبال منحصر به فرد بودن باشیم و نگرش سیستمی ‎و تناسب سازی در تمام رفتارهای سازمان با جامعیت نگری دنبال شود و این تعریف به نظر من جامع ترین تعریفی است که برای بازاریابی وجود دارد.

کارآفرین ناب: مختصری هم در خصوص تاریخچه این حوزه در ایران بفرمائید.

در مورد تاریخچه ی این حوزه در ایران باید اشاره کنم، اگر بخواهیم بازاریابی را به صورت بازاری و عملی بیان کنیم، باید بگویم از زمانی که تولید صورت گرفته، فروش هم وجود داشته است؛ اما این کل بازاریابی نیست؛ حقیقت این است چون سالیان سال بازارهای ایران بازارهای انحصاری بوده اند، عملاً نیازی به بازاریابی نبوده است؛ یعنی بیش ‎ترین مسئله‎ ی شرکت ها تولید بوده و در فروش مسئله ‎ای نداشته ‎اند. اما در طی 10 ساله ی اخیر که اندکی سطح بازی بزرگ تر شده و شرکت ‎های‎ ایرانی مجبور هستند علاوه بر شرکت ‎های‎ داخلی با شرکت ‎های‎ خارجی نیز در همین بازار مسابقه دهند، به همین جهت فکر می ‎کنم یک مقدار بازاریابی بیش تر مورد توجه قرار گرفته است.
کارآفرین ناب: شرکت ها چه راهکارها و روش ‎هایی را باید پیش رو بگیرند تا خشنودی مشتری را به دست آورند؟
طبیعتاً اولین نکته ی مهم این است که بتوانند آن فلسفه و فرهنگ را در سازمان خود ایجاد نمایند. در حقیقت فلسفه ی "مشتری مداری" یا بهتر بگویم فلسفه "مشتری نوازی" که به نظرم مقداری عمیق تر و با مفهوم تر از مشتری مداری است را در سازمان‎ شان نهادینه کنند.
حال باید دید که چه میزان مدیران ارشد ما به این موضوع اعتقاد دارند؟ در حال حاضر هم هنوز هستند بعضی از شرکت ‎هایی که هم چنان مسیر گذشته را طی می‎کنند؛ اما دیگر در بازارهای رقابتی آن راهکارها جوابگو نبوده و نیاز به راه حل ها و مسیرهای تازه ای می ‎باشد.
بنابراین باید اعتقاد پیدا کنیم که ابتدا باور در مدیران ارشد بنگاه ‎های‎ اقتصادی شکل بگیرد و بعد آن را بتوانند در کل سازمان فرهنگ سازی نمایند. در واقع بعد از این مرحله مدیران باید استراتژی ‎های‎ خود را بر آن مبنا تعریف کنند؛ یعنی تصمیم ‎ها و هنری که مدیران به کار می ‎گیرند برای این که کلیه عوامل سازمانی این تصمیمات را تبدیل به تاکتیک و تکنیک یعنی مهارت ‎های‎ جمعی و مهارت ‎های‎ فردی کنند. بنابراین نیاز است این موضوع از مدیران ارشد آغاز شده و با توجه به تعهد، اقدام و دستور آن ها، این موضوع به کل بدنه سازمان تسری پیدا ‎کند.

کارآفرین ناب: در حال حاضر شرکت ها و برندهای ایرانی تا چه میزان به بحث بازاریابی در شرکت شان اهمیت می ‎دهند؟

از آن جایی که دیدگاه‎ های‎ مدیران ما بسیار متفاوت است، در نتیجه شرکت ‎های‎ ما نیز بسیار متفاوت اند. بعضی از شرکت ها بازاریابی را صرفاً یک تبلیغات می ‎دانند؛ برای مثال شرکتی که تمامِ هم و غم خود را بر این گذاشته است که "این محصول را بخر جایزه ببر"، در اصل چنین شرکت ‎هایی خیلی بازاریابی را درک نکرده ‎اند و فکر می ‎کنند فقط با یک تشویق برای جایزه دادن، می ‎توانند بازاریابی کنند. در صورتی که بازاریابی باید در روح، روان، عقل و جانِ تمامِ عواملِ یک سازمان رسوخ کند؛ یعنی باور کنیم که مشتری ولی نعمتِ ما است یا به گفته ی پدر علم بازاریابی جهان پروفسور فیلیپ کاتلر که در کتاب "نسل سوم بازاریابی" تأکید اساسی بر این موضوع دارند، "بازاریابی باید با تمام روح، اندیشه و جسم و جان یک سازمان و یک فرد بازاریاب عجین شود تا بتواند موفق شود".
براساس این تعریف شرکت ‎های‎ ایرانی به سه دسته تقسیم می ‎شوند: سری اول شرکت ‎های‎ موج ساز هستند، شرکت‎ هایی که به این تصمیم و باور رسیده اند که سرنوشت شان را خودشان باید به دست بگیرند که حتی تلاطم ها و بحران ها برای این شرکت ها فرصت آفرینی می ‎کند و این ها هستند که با پاسخ دادن درست به آن فرصت ها همیشه به اصطلاح موج سازی می‎ کنند.
دسته دوم شرکت ‎های‎ موج سوار هستند. درست است موج ساز نیستند، اما موج سازها را تعقیب می‎ کنند و از آن ها، الگو برداری آگاهانه ( و نه تقلید ) می ‎کنند.
دسته سوم شرکت های اسیر موج هستند، شرکت ‎هایی که به قول شاعر:
" آن کس که نداند که نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند"
دسته ای که زمانی موجی اتفاقی آن ها را بالا آورده و زمانی هم آن ها را به صخره می‎کوبد. در حال حاضر از هر سه این شرکت ها در ایران داریم.

کارآفرین ناب: حوزه ی برند را در بازاریابی تا چه حد لازم و ضروری می ‎دانید؟

برند بخشی از بازاریابی است و مدیریت برند جایگاه رفیعی در بازاریابی دارد. تعاریف مختلفی نیز برای این کلمه وجود دارد اما من بیش تر دوست دارم از واژه خوش نامی برای برند استفاده شود. به نظرم برند یعنی خوش نامی، آبرو، حیثیت و به قول بعضی از دوستان یعنی اعتبار و هویت. برند مجموعه این هاست؛ در واقع همان برداشتی که به خاطر اعتبار، هویت و خوش نامی، مشتری از ما قبول دارد و یا برعکس. لوگو، شعار و رنگِ سازمان و... همه نشانه‎ های‎ برند است. در اصل فرد با دیدن آرم یا رنگ و لوگو، ممکن است به یاد یک برند بیفتد. اما سازمان هایی در برند سازی موفق خواهند بود که سه واژه عشق، نیکی و حقیقت را در پندار، گفتار و کردارشان جاری سازند.
کارآفرین ناب: جناب درگی به نظر شما یک بازاریاب و یا مدیر بازرگانی و فروشنده ‎ی حرفه ‎ای، چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
در درجه اول به خصوص به جوان ها توصیه می ‎کنم که اسیر موج‎ ها نشوند که مثلاً الان این رشته، رشته ی پول سازی است و به سمت آن بیایند. بلکه تأکید می‎ کنم تیپ شخصیتی خود را بشناسید و فقط از روی عشق و علاقه و با همت زیاد آن را دنبال کنید.
باید ببینیم اولاً چه حرفه ای برای ما مناسب است، بعد بسنجیم که جوهره و تیپ شخصیتی ما و عشق و علاقه مان برای چه چیزی ساخته شده است؛ بعد از این که به تشخیص رسیدیم و با مشورت با افراد اصلح و مشاورین کار بلد به تأیید رسیدیم که برای این رشته مناسب هستیم، حالا می ‎رویم دنبال علم این حوزه که یاد بگیریم.
توصیه می‎کنم جوانان دو علم را در دو دانشگاه پیگیری کنند، یکی در دانشگاه علوم که آموزش تجویزی است و یکی در دانشگاه بازار که همان شاگردی کردن، و آموزش توصیفی است. به نظرم این دو با هم تکمیل می ‎شوند و این نگران کننده است که یک فرد فکر کند مثلاً با یک فوق لیسانس MBA یا خواندن رشته بازاریابی، می‎ تواند مدیر بازاریابی موفقی شود.
یک بازاریاب حرفه ای باید قدرت انعطاف پذیری بالا، سعه صدر بالا، تیز بین، ریز بین، فرصت یاب، جسور و جستجوگر باشد؛ ولی همه این ها را می ‎توانم در یک عبارت خلاصه کنم، عبارتی که همیشه دعای من برای جوانان، خوانندگان عزیز، خودم و همه مردم ایران می ‎باشد. "یک بازاریاب حرفه ای باید یک عالمِ عاملِ عاشق باشد"؛ به نظرم همه چیز در این سه نهفته است؛ عالم بودن یعنی همیشه خودتان را میوه کال بدانید، یادگیری حدِ نهایت ندارد. عامل بودن یعنی اگر یک کتابخانه سیار باشید، هیچ فایده ‎ای ندارد، باید انسانی باشید که بتوانید دانسته ‎هایتان را در مرحله عمل پیاده کنید.
یکی از دوستان در جمعی بیان کرده بود که مدیرعامل شرکت‎ های ایرانی متوجه حرف ها و صحبت‎ های‎ من نمی ‎شوند، ولی به نظرم ایراد از ماست که ساده گویی و ساده سازی را یاد نگرفته ایم. اکنون در دانشگاه‎ های‎ معتبر دنیا وقتی توانمندی یک استاد سنجیده می ‎شود، یکی از چیزهایی که در عامل بودن فرد مورد سنجش قرار می‎گیرد این است که، چه اندازه توان تبدیل مفاهیم پیچیده علمی به زبان ساده را دارد و می ‎تواند آن ‎ها را به زبان ساده بیان کند؛ یعنی اگر انیشتین فرمول E=MC2 را به یک پیرزن بی سواد روستایی آموزش دهد و پیرزن متوجه نشود، ایراد از پیرزن نیست، ایراد از انیشتین است که نتوانسته خوب آموزش دهد؛ بنابراین باید عالم عامل باشیم، اما فرقی نمی‎کند چه شغلی داشته باشیم در هر شغلی هم که هستیم، باید با نهایت عشق کار کنیم.

کارآفرین ناب: در مورد حوزه‎ های‎ مختلف بازاریابی مثل بازاریابی حسی، نورومارکتینگ و ... اندکی توضیح دهید.

خوشبختانه بازاریابی جزء علوم بهره بردار است؛ یعنی از دستاوردهای علوم دیگر استفاده می ‎کند، برای این که با یک مخلوق پروردگار به نام انسان سر و کار دارد و انسان دنیایی است از پیچیدگی؛ لذا ما با یک علم نمی ‎توانیم مسائل بشری را حل کنیم، به همین جهت است که باید سراغ علوم بین رشته ای رفت. به طور مثال نورومارکتینگ یک علمِ بینِ رشته ای است، در واقع نورومارکتینگ ترکیبی از علم عصب شناسی، روانشناسی و بازاریابی است و با تعامل آن ها به یک رشته ی جدیدی دست پیدا می‎کنیم.
بازاریابی حسی بیان می ‎کند که چگونه می ‎توانید روی پنج حس انسان تأثیر بگذارید، به عنوان مثال وقتی که از رادیو یک پیامی ‎را می ‎شنوید، فقط حس شنوایی تان درگیر می ‎شود و یا از تلویزیون تیزری را می ‎بینید، حس شنوایی و حس بینایی ‎تان درگیر می ‎شود، اما بازاریابی حسی تشریح می‎ کند چگونه می‎ توانید حواس شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه و بینایی مخاطب را به طور همزمان درگیر کنید.
به همین جهت خوشحالم از این که علم بازاریابی در کل جهان با سرعت رو به پیشرفت است و از آن طرف نیز این فضای علوم بین رشته ای که صورت گرفته، باعث شده بزرگان علوم دیگر به نوعی وارد بازاریابی شوند. برای مثال "پیتر فیسک" فیزیکدان هسته ای است. ایشان تحقیقاتی در حوزه ی مارکتینگ انجام داده و کتابی به نام پرورش نبوغ بازاریابی را نوشته است که در آن از استعاره ‎های‎ فیزیک در به ثمر رساندن مفاهیم بازاریابی استفاده می ‎شود؛ به طور مثال سیاه چاله‎ های‎ بازاریابی، دو قطبی شدن برندها و.... که انسان واقعاً به شعف می‎آید با این همه پیشرفتی که در حیطه علوم صورت می‎گیرد و تمامی این ها حاصل تفکرات و زحمات عزیزان و بزرگانی است که در این حوزه زحمت کشیده اند.
یکی از توصیه ‎هایی که باید به خصوص به اساتید جوان داشته باشم، این است برای این که بزرگ باشیم باید قدردان بزرگانی باشیم که این رشته را در دنیا به وجود آورده اند و مسیر آن را برای دیگران فراهم ساخته اند و در رأس همه آن ها پدر بازاریابی جهان پروفسور "فیلیپ کاتلر" است که علاوه بر سرآمدی در این حوزه انسانی بسیار با اخلاق و متواضع است. ما باید از این بزرگان ممنون باشیم و یاد بگیریم.

کارآفرین ناب: در مورد بازاریابی اینترنتی توضیح دهید و این که چه تفاوت‎ هایی با بازاریابی سنتی دارد.

به نظرم بزرگ ‎ترین اختراع بشر سازمان ‎ها می باشند؛ زیرا این سازمان‎ ها هستند که سبب شده ‎اند بهره ‎وری چند برابر شود و انسان‎ ها در کنار یک دیگر قرار گیرند. اگر مدیران دانایی در رأس این سازمان ‎ها باشند و از مشاورین اصلح استفاده کنند، آن زمان است که 2 به اضافه 2، 5 یا 6 می ‎شود. ما به تنهایی هر اندازه هم توانمند باشیم، هیچ وقت نمی ‎توانیم همه چیز را درک کنیم.
هم چنین در این سازمان ‎ها اختراعات دیگری هم صورت می‎گیرد. یکی از اختراعات سازمان‎ ها اینترنت است. اینترنت یکی از فرصت ‎های‎ بزرگِ قرنِ ما می ‎باشد. در حقیقت اینترنت ابزاری است که باعث شده سرعت، دقت و کیفیت، معنای قشنگ تری پیدا کنند. طبیعتاً در دنیای امروز بازاریابی اینترنتی، ایمیل مارکتینگ و ... که در حوزه اینترنت می ‎توانیم استفاده کنیم، دیگر نمی ‎توان اصطلاح ضرورت به آن داد، در واقع باید گفت اجتناب ناپذیر هستیم که برای موفقیت به سراغ علوم جدید برویم. به خصوص اینترنت که باعث شده است بتوان با هر جای دنیا به راحتی ارتباط داشت. اینترنت باعث شده سطح بازی بزرگ تر شود.
در بازاریابی سنتی سطح بازی کوچک و سرعت بسیار کم بود، هم چنین توانمندی ها در یک مقطعی شناخته می ‎شد، هزینه ‎های‎ تبلیغات خیلی سنگین بود؛ اما اینترنت باعث شده خیلی از مرزها شکسته شود، سرعت کارها افزایش یابد، هزینه‎ های‎ تبلیغات کاهش یابد، ارتباطات در گستره جهان زیاد شود؛ اما یادمان باشد بازاریابی اینترنتی هم اصولی دارد که با فراگیری و اجرای درست، می ‎توان از فوائد آن بهره ‎مند شد.

کارآفرین ناب: در ایران چه سازمان ها و نهادهایی بحث بازاریابی را تحت پوشش قرار داده اند و چه کارهایی تاکنون در این زمینه انجام شده است؟

اولاً همان طور که در دنیا اساتید بزرگی مثل پروفسور "فیلیپ کاتلر" و "جک تروت" بحث بازاریابی را مطرح کرده اند در ایران نیز 3 نفر از اساتید به نام ‎های‎ آقایان دکتر "داور ونوس"، دکتر "عبدالحمید ابراهیمی" و آقای دکتر "احمد روستا" در جا انداختن بازاریابی، نقش مهمی داشته اند و لازم است همواره از ایشان تشکر و قدردانی کرد.
اما سه نهادی که در ایران در کنار دانشگاه بسیار می ‎توانند تأثیرگذار باشند. عبارتند از:
1- انجمن علمی بازاریابیِ ایران که این انجمن زیرمجموعه وزارت علوم تحقیقات و فناوری می‎باشد و تمامی افرادی که در این رشته تحصیل کرده اند، می ‎توانند عضو این انجمن شوند. این انجمن طبیعتاً در چارچوب سیاست گذاری ‎هایی که در وزارت علوم صورت می‎گیرد در کنار دانشگاه ها وظیفه ارتقاء سطح علمی بازاریابی را به عهده دارد و تاکنون فعالیت ‎هایی از قبیل: برگزاری همایش و سمینارهای مختلف و دوره‎ های‎ آموزشی گوناگون داشته است و دنبال این هستیم که انشاالله با مجوز وزارت علوم، نشریه ای برای انجمن داشته باشیم.
2- انجمن تحقیقات بازاریابی ایران که انجمن صنفی می ‎باشد و زیرمجموعه وزارت کار تعاون و امور اجتماعی است و شرکت‎ های‎ تحقیقات بازاریابی و اشخاص حقیقی که در حوزه تحقیقات بازاریابی فعالیت می‎کنند، می ‎توانند عضو این انجمن باشند. انجمن تحقیقات بازاریابی انجمن صنفی است و تمامِ تلاش اش شناخته شدن اعضاء انجمن می‎باشد و این که تحقیقات بازاریابی در ایران از جایگاه رفیعی برخوردار باشد؛ زیرا در حال حاضر وضعیت تحقیقات بازاریابی در ایران راضی کننده نیست.
یکی از فعالیت‎ های‎ انجمن تحقیقات بازاریابی ایران که با همکاری سازمان توسعه تجارت بوده است، برگزاری همایش ‎هایی برای ارتقاء سطح تحقیقات بازاریابی می ‎باشد؛ لذا از شرکت ها برای حضور در همایش دعوت می ‎شود که در طی آن فلسفه تحقیقات بازاریابی و یادگیری شیوه ‎های‎ نوین تحقیقات بازاریابی مطرح می‎گردد.
3- کمیته استاندارد سازی تحقیقات بازاریابی ایران. وظیفه این کمیته استاندارد سازی برای تحقیقات بازاریابی کشور می ‎باشد و زیرمجموعه سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی کشور و همچنین کمیته تحقیقات بازاریابی استاندارد جهان است.

کارآفرین ناب: به عنوان کارشناس این حوزه چه انتظاری از سازمان ها و شرکت ها در مورد مبحث بازاریابی شان دارید.

اولین انتظار را از خودم و امثالِ خودم دارم؛ یعنی در حقیقت از افرادی که در حوزه بازاریابی مشاوره می ‎دهند و یا قلم می ‎زنند انتظار دارم، که باید روی این موضوع کار کنیم؛ پندار، گفتار و کردارمان باید در راستای عالمِ عاملِ عاشق بودن باشد. در واقع همه ما باید برای جوانان الگو باشیم. به نظرم باید انرژی خودمان را درست استفاده کنیم. این بازار بازارِ بسیار بزرگی است و هرچه بنویسیم، کار کنیم، مشاوره دهیم، باز هم کم است.
از اساتید بخواهیم که کار بیش تری صورت دهند و ارتباط دانشگاه را با بازار بیش تر کنیم؛ یعنی هر اندازه هم که در دانشگاه ها دانشجو پرورش دهیم خیلی نمی‎توانیم موفق شویم، ما باید سراغ اساتید بازار برویم. اساتید بازار نیز همان افرادی هستند که خاک بازار را خورده اند و در بازار کار کرده اند، ممکن است مدرک نداشته باشند، ولی سواد بسیار بالایی دارند. تعامل بین دانشگاه و صنعت، دانشگاه و بازار رمز موفقیت ما خواهد بود.
از سوی دیگر انتظاری که از مدیران شرکت ها و بنگاه‎ های‎ اقتصادی حتی کسب وکارهای کوچک دارم، این است که فکر نکنند همه چیز را براساس تجربه و سابقه می ‎توانند به دست آورند، برای این که هزینه ‎های‎ کسب و کار خود را کاهش دهند، باید آموزش را به عنوان یک سرمایه گذاری ببینند. آن عزیزان نیز باید با اساتید دانشگاه ارتباط برقرار نمایند. طبیعتاً دولت، انجمن ها و... نیز باید برای این موضوع بستر سازی کنند.
اما به نظرم در بین این سه گروه مهم ترین نقش به عهده ی اساتید می ‎باشد. اگر مدیران بنگاه‎ های‎ اقتصادی ما خیلی اعتقاد به بازاریابی ندارند، ایراد را نباید در آن ها جستجو کرد، باید ایراد را در معلمین و اساتید دانشگاه جستجو نمود که نتوانسته اند تعامل خوبی با آن ها ایجاد کنند و به زبان ساده مفاهیم علمی ‎را به آن ها منتقل کنند. اگر بتوانیم به مدیران بنگاه‎ های‎ اقتصادی ثابت کنیم که این حرف ها سبب خواهد شد شما بازار بهتر، سود بیش تر و برند بهتری داشته باشید؛ طبیعتاً آنان نیز به راحتی برای این موضوع سرمایه گذاری خواهند کرد.

کارآفرین ناب: و در پایان.....

توصیه ام به خوانندگان و تمامی ملت ایران این است که همیشه خود را همانند میوه کال بدانیم و هر روز از خود سوال کنیم که امروز چه چیز جدیدی یاد گرفته ام. هر روز حداقل نیم ساعت در حوزه ای که به آن علاقه مند هستید، مطالعه کنید. همان طور که جسم ما نیاز به غذا دارد، روح ما نیز نیازمند غذا است و غذای روح دانایی ست.
دومین نکته این است که دنبال آموزش‎ های‎ مهارتی باشید و دید مدرک گرایانه نداشته باشید. متأسفانه ما مسیرمان اندکی با مسیر دنیای توسعه یافته، بعضی از مواقع همخوانی ندارد؛ مثلاً در دنیای توسعه یافته الان سواد خیلی مطرح شده ولی در ایران هنوز مدرک مهم است.
به سواد و دانایی کاربردی خودتان اهمیت دهید. واقعاً شاگردی کنید، مراحل ترقی را در بازار، صنعت و در کنار مطالب علمی دانشگاه طی کنید.
سومین نکته این که کاری را انجام دهید که واقعاً عاشق اش هستید.
چهارمین نکته اینکه، هیچ وقت از نامرادی ها و سنگ ‎هایی که به سمت تان پرتاب می ‎شود، ناراحت نشوید. اگر مطمئن هستید که مسیرتان الهی است و دست خدا را بالای سر خودتان می ‎بینید و به اهداف تان اعتقاد دارید، به هیچ وجه دلسرد نشوید و با نهایت تلاش مسیر خود را ادامه دهید.
نکته بعدی که می ‎توانم توصیه کنم این است که بزرگ ترها و پیشکسوت ها را احترام بگذاریم. آن ها بودند که مسیر را برای ما باز کردند. ما می‎توانیم انتقاد داشته باشیم، اما انتقاد با توهین خیلی فرق دارد. به عبارتی امیدوارم فقط نق زن نباشیم منتقد باشیم.
منتقد سه ویژگی اساسی دارد: اول این که می‎گوید این نظر من است ممکن است نظرم اشتباه باشد. دوم هیچ وقت از حیطه احترام خارج نمی‎شود، واژه‎ هایی را به کار نمی‎گیرد که توهین کننده باشد. سوم اینکه آدم منتقد نظریه دارد پس ایراد می‎گیرد و می‎گوید این نظر من است ممکن است اشتباه باشد، پس بدانیم بزرگی آداب دارد.
در نهایت امیدوارم همه ما یاد بگیریم که چگونه باید عمل کنیم، چگونه باید عاشق باشیم.

الهی که همه ما عالم عامل عاشق باشیم.

زهرا احمدی
فاطمه انتخابی فرد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 / 1000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 1000 حرف باشد
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

ورود کاربران

خبرنامه پیامکی




گالری تصاویر

با ما در ارتباط باشید