خانه    نقشه سایت    تلفن 021-26701198     تماس با ما info@karafarinenab.ir

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (2 رأی)

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

درگفت و گویی با دکتر علی شاه حسینی
درگفت و گویی با دکتر علی شاه حسینی

هابیل و قابیل هم کارآفرین بودند!
درگفت و گویی با دکتر علی شاه حسینی
تاریخچه کارآفرینی در اصل به خلقت بشر بر می گردد. عده ای معتقدند کارآفرینی از چند دهه پیش آغاز گردیده اما به نظرم این طور نیست؛ زیرا نمی توان منکر این شد که انسان ها در زمان های گذشته کارآفرین نبوده اند.

دکتر علی شاه حسینی در صحبت های خود می گوید: در کشورهای توسعه یافته قوانین را بازبینی کرده اند و آن را باب طبع کارآفرینان نوشته اند، به طوری که نتیجه ی آن برد برد باشد؛ یعنی هم کارآفرین برنده باشد و هم دولت. اما در ایران به صراحت می گویم، قوانین برد باخت است و فقط به نفع دولت می باشد، و به همین دلیل است که نتیجه باخت باخت شده است. کارآفرینی و بحث های مختلف در رابطه با این حوزه، ما را بر آن داشته است تا گفت و گویی با دکتر علی شاه حسینی، کارشناس این حوزه داشته باشیم. در ادامه شما را به خواندن این مطلب دعوت می کنیم.

 1- اگر چه شما برای خوانندگان چهره ای آشنا هستید، اما لطفاً برطبق رسم معمول خودتان را معرفی بفرمائید.

علی شاه حسینی هستم دکترای تخصصی مدیریت برنامه ریزی و امور فرهنگی، کارشناس حوزه کسب و کار و کارآفرینی. رساله دکترای من نیز در زمینه ایجاد دانشگاه کارآفرین بوده است. دارای 5 کتاب با نام های کارآفرینی، جهانی شدن و کارآفرینی، کارآفرینی در عمل، نوآوری و کارآفرینی، تدوین استراتژِی تبدیل دانشگاه آزاد اسلامی به دانشگاه کارآفرین می باشم. هم چنین 38 مقاله تألیف نموده ام که بیش از 90 % آن ها در حوزه ی کارآفرینی می باشد. در کنار این ها مدیریت مرکز آموزش زبان آینده را نیز بر عهده دارم. سال 82 بود که با حوزه کارآفرینی در مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران آشنا شده و به این وادی کشیده و به صورت جدی مشغول تدریس، تألیف و تحقیق در این حوزه شدم. 2 پروژه بزرگ یکی با مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی با مرکز ملی جهانی شدن (یکی از نهادهای ریاست جمهوری) انجام داده ایم که به نوعی مرتبط با کارآفرینی بود.

2- آقای دکتر لطفاً در رابطه با کارآفرینی و تاریخچه ی آن بگوئید. و اینکه به چه فردی می توان کارآفرین گفت؟

تاریخچه کارآفرینی در اصل به خلقت بشر بر می گردد. عده ای معتقدند کارآفرینی از چند دهه پیش آغاز گردیده اما به نظرم این طور نیست؛ زیرا نمی توان منکر این شد که انسان ها در زمان های گذشته کارآفرین نبوده اند. اما این که بگوئیم بحث تئوری آن از چند دهه پیش شروع شده، درست است. 

مَثَل این داستان است که: روزی جوانی با ذوق و شوق پیش مادرش آمد و گفت: مادر چیزی کشف کردم که بدون آن هیچ یک از انسان ها نمی توانند زندگی کنند، مادرش پرسید: حالا بگو ببینم این چیزی که تو را این طور به ذوق آورده چیست؟ جوان پاسخ داد: اکسیژن!!! مادرش گفت: پس ما تا به حال چگونه زندگی می کرده ایم!!!
به نظرم حتی از زمان هابیل و قابیل که برای شکار کردن، خلاقیت به خرج داده و یک روشِ نو به کار می گرفتند نیز کارآفرینی، نوآوری، ریسک پذیری و جوانمردی و ... وجود داشته، اما ما امروزه به آن شکل آکادمیک داده ایم و می توانیم بگوئیم حدود 4 دهه در دنیا و حدود 1 دهه در ایران به این حوزه پرداخته می شود. در این یک دهه خوشبختانه رشد خوبی داشته ایم. البته رضایت از خروجی اکادمیک آن به مراتب بیش تر از خروجی اجرایی می باشد. معتقدم هر فردی در هر زمینه ی کاری ای و در هر شرایطی می تواند کارآفرین باشد. هر انسانی که فعالیتی انجام می دهد، از یک استاد دانشگاه گرفته تا مادر خانه دار می توانند کارآفرین باشند. فقط لازمه ی این کار این است که خلاقیت و نوآوری را در کار فراموش نکنیم. روش های جدید را به کار گیریم، ایده های نو اجرا کنیم و .... بنابراین به همه افرادی که به دنبال این هستند که کارشان را متفاوت انجام دهند و خلاقیت، ریسک پذیری، نوآوری و درآمدزایی را چاشنی کار خود کنند، مخاطره پذیر باشند و به سمت ارتقاء پیش بروند، کارآفرین می گوئیم.
حتی در مشاغل دولتی، کارمندی که متفاوت کار کند و کار امروزش با دیروزش متفاوت باشد، کارآفرین است. کارآفرینی شاخه های مختلفی دارد از قبیل: کارآفرینی فردی، سازمانی، درون سازمانی و برون سازمانی و ... که در همه ی این ها می توان متفاوت عمل کرد.

3- لطفاً راجع به کارآفرینی سازمانی توضیح دهید.

در یک جامعه باید قوانین هم کارآفرینانه تصویب شود، به طوری که ترغیب کننده کارآفرینی باشد. در یک سازمان کارآفرین، اگر فردی اشتباه کند سازمان به او پاداش می دهد، در صورتی که در سازمان معمولی، سازمانی که بازدارنده فعالیت های کارآفرینی است، شخص را تنبیه می کند.
در کشور ژاپن، مدیر شرکتی بزرگ بعد از این که میلیون ها دلار به واسطه یک ریسک به سازمان زیان وارد کرد، برای استعفا به مدیر ارشدش مراجعه کرد؛ مدیر دلیل کار را از او پرسید، او پاسخ داد: من ضرر زیادی به سازمان زده ام، بنابراین دیگر جای من این جا نیست و باید بروم، مدیر گفت کجا؟ تازه الان می توانیم از شما سود ببریم زیرا برای شما هزینه کرده ایم و شما یک بار اشتباه کرده اید و الان برای بار دوم: اول اینکه باید سعی کنی آن اشتباه را تکرار نکنی دوم اینکه تجربه کسب نموده ای، سوم چون به ما بدهکار هستی باید جبران نمایی و چهارم ما این تجربیات را سرمایه گذاری می دانیم نه زیان.
این نگاه در سازمان نگاه کارآفرینانه است. سازمان هایی که امروز توانسته اند در دنیا قَد علم کنند و برندهای بزرگی شوند، به نظرم نگاه شان نگاه کارآفرینانه بوده است. مدیران کارآفرین به افراد به چشم ربات نمی نگرند، بلکه افراد را برای پریدن، خطر کردن و خلاق بودن شارژ می کنند، و هر کس طبق این روال باشد او را تشویق می کنند ولی متأسفانه در ایران فردی را که خطا کند، خطر کند، و مقام بالاتر از خود را زیر سوال ببرد، تنبیه و اخراج می کنیم، و جای او دیگر در سازمان ما نیست، به دلیل این که ما را قبول ندارد و سعی می کنیم او را از مجموعه خودمان حذف کنیم.
نگاه کارآفرینانه یعنی این که، سعی کنیم سازمان خود را با افراد بزرگ و با تجربه تکمیل کنیم، افرادی که بزرگ تر از سازمان هستند، زیرا در این صورت سازمان به یک غول تبدیل می شود، ولی اگر آدم های کوچک را به کار بگیریم، سازمان به شهر کوتوله ها (منظور کوتوله های فکری) تبدیل می شود و این ها خود مانع از کارآفرینی خواهند شد.

4- آیا این شعار که می گویند "دیگر پشت میز نشین نباشید و کارآفرین شوید" درست است؟

خیر به نظرم نیمی از مردم باید پشت میز نشین باشند، اما تفکر کارآفرینانه داشته باشند. در یک کشور کارآفرین اجزا همه سرجای خود قرار می گیرند ولی حرکت شان تند ترِ، سنجیده ترِ و قدرت ریسک شان بیش تر است.

5- در حال حاضر ضرورت کارآفرینی در کشور ایران چیست؟

کارآفرینی راه نجات یک جامعه از بحران مالی، بیکاری، فقر فکری و فقر فرهنگی می باشد. شما می بینید کشوری مثل مالزی که خیلی فقیر تر و عقب تر از ایران بود، اکنون کشوری است که وزارت کارآفرینی دارد. ایجاد وزارت کارآفرینی به این معناست که این تفکر در مردم ترویج پیدا کرده و این فرهنگ در حال گسترش می باشد. همه مردم مالزی کارِ دولتی را رها نکرده اند، آن ها در ادارات دولتی نسبت به کشورهای دیگر متفاوت عمل کرده اند و امروزه ما گروه هایی را برای بازدید و آموزش به آن جا اعزام می کنیم. در صورتی که ایران از نظر تمدن، تاریخ، هنر و خیلی موارد دیگر از کشوری مثل مالزی جلوتر می باشد. می گوئیم "هنر نزد ایرانیان است و بس" ولی امروز این نیست "هنر دست ایرانیان بود و بس" . گذشتگان ما از ما برتر بودند، آن ها افراد کارآفرینی بودند، خلاق، نوآور و ریسک پذیر بودند، ولی ما نیستیم، چرا؟ زیرا ما مَثَل بچه های پولداری هستیم که دلخوش به ثروت نیاکان مان هستیم و ذهن مان را تنبل بار آورده ایم. به نظرم نسل بعد از ما بیش تر گله مند خواهد شد.

6- آقای دکتر به نظرتان دولت در زمینه کارآفرینی چه کمکی می تواند ارائه دهد؟

نام گذاری امسال به نام سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی از سوی مقام معظم رهبری خیلی زیبا و به جا بود، اما در حال حاضر که 4 فصل از این سال گذشته هیچ چیزی ندیدیم؛ به دلیل این که برای افزایش و بهبود تولید باید بعضی از قوانین تغییر کند، وقتی صحبت از تغییر می شود باید همه چیز تغییر کند. تولید کننده ای که سال پیش با یک سری از قوانین سرو کار داشته، تولید می کرده، صادر می کرده، امسال هم همان قوانین حاکم هست، پس چه تغییری ؟؟ باید بستر سازی صورت بگیرد، زمینه ها فراهم شود و قوانین تغییر کند. این موضوع به یک یا دو وزارتخانه ختم نمی شود بلکه باید همه ی نیروها از رسانه گرفته تا قوای مقننه، مجریه و قضاییه دست به دست هم دهند تا شرایط و بستر ها را ایجاد کنند.

7- نظرتان راجع به انجمن ها و مراکز کارآفرینی چیست؟ آن ها چه کمکی در این حوزه می توانند داشته باشند؟

وجود انجمن ها (انجمن های صنفی، علمی) و NGO ها بسیار تأثیر گذار می باشد. انجمن ها باید حمایت شوند، زیرا اگر حمایت نشوند و مدام برچسب سیاسی به آن ها زده شود، نمی توانند کاری از پیش ببرند. متأسفانه بیش تر سازمان های غیردولتی در ایران سریعاً وارد سیاست می شوند و با یک تغییر و تحول در دولت، از هم می پاشند. به نظرم اگر انجمن ها سیاست زده نشوند، می توانند به نتیجه برسند و اگر دولت ها از آن ها حمایت کنند، به طور مسلم خودشان تقویت می شوند. تصور عده ای بر این است که NGO ها گاهی اوقات سازمان های غیر رسمیِ دست و پا گیر می شوند که مانع از کار هستند؛ در صورتی که این طور نیست آن ها اگر حمایت شوند، به مانند فرزندان خانواده ای خواهند شد که می توانند در آینده، والدین را پشتیبانی و پشتوانه آن ها باشند. به طور مثال می خواهید یک مؤسسه ثبت کنید، روند این کار در ادارات دولتی به حدی طولانی می شود که در طی آن مدت، آن جوان انگیزه و انرژی خود را از دست می دهد، زیرا به مرور شرایط سخت تر شده و مشکلاتی برای او به وجود می آید؛ و مطمئناً بعد از تشکیل انجمن یا مؤسسه شاهد هستیم که فقط تشکیل می شود و کسی فعالیتی نمی کند؛ در صورتی که در کشورهای توسعه یافته حداکثر یک هفته ثبت یک NGO مؤسسه یا و گرفتن بودجه آن زمان می برد. این اتلاف زمان و انرژی، انگیزه فرد را برای خدمت رسانی از بین می برد.

8- نقش خانواده در توسعه کارآفرینی چیست؟

در حال حاضر این موضوع تا حدودی فروکش کرده است. شاید در دهه ی گذشته این موضوع در ایران پر رنگ تر بود. متأسفانه خانواده ها به حدی نگران فرزندان خود هستند که برگشته اند به همان تفکر غیر کارآفرینانه، که دستِ فرزندم جایی بند شود و به یک آب باریکه ای، حقوق ثابتی، بیمه تأمین اجتماعی و بازنشستگی اکتفا می کنند؛ و این خیلی برای یک جامعه خطرناکِ است. البته آن ها نیز مقصر نیستند زیرا شاهد افرادی هستند که شغل هایی آزاد و کسب و کارهای کوچک راه اندازی کرده و شکست خورده اند و کسی حامی آن ها نبوده است. و در یک شکست فقط این خانواده است که حامی آن ها است و دولت و قوانین به هیچ وجه از آن ها حمایت نمی کند.

9- اوضاع کارآفرینی در ایران در مقایسه با کشورهای توسعه یافته مثل چین و کانادا به چه شکل می باشد؟

به نظرم در کشورهای توسعه یافته قوانین را بازبینی کرده اند و آن را باب طبع کارآفرینان نوشته اند، به طوری که نتیجه ی آن برد- برد باشد؛ یعنی هم کارآفرین برنده باشد و هم دولت. اما در ایران به صراحت می گویم، قوانین برد - باخت است و فقط به نفع دولت می باشد، و به همین دلیل است که نتیجه نهایی باخت - باخت شده است. به طور مثال سند سازی می کنند که از زیر قوانین شانه خالی کنند، مالیات ندهند، از پرداخت حق بیمه فرار می کنند. هر جایی که مردم از چیزی فرار کنند و به دنبال راه گریز باشند، به نظرم در آن جا قانون ایراد دارد؛ زیرا مردم خاطی نیستند، فشار زیادی بر زندگی مردم وارد است، پس باید فشار را کنترل کرد. در کشورهای توسعه یافته به افراد وام می دهند که کسب و کار راه اندازی کنند، با شرط این که بعد از رونق کسب و کارشان، در قبال وام هایی که در آینده می دهیم، به دولت مالیات دهید؛ بنابراین مردم تلاش می کنند که وانمود کنند درآمد بیش تر دارند، زیرا اگر درآمد بیش تری داشته باشید، مالیات بیش تری می دهید، در قبال آن نیز مزایای بیش تری دریافت می کنید.
اگر کشور کانادا به کشور غزال های تیز پا معروف است، به این دلیل که شرکت های کوچک، درآمدزایی و اشتغال زایی می کنند. دولت فقط ناظر است و فقط از آن ها مالیات می گیرد و از پولی که از آن ها دریافت می کند، به آن ها وام می دهد و از پول خودشان دوباره سود می گیرند. اشخاص و شرکت ها نیز وقتی می بینند حمایت می شوند، با تمام قدرت تلاش می کنند.

10- نظرتان درباره ی فعالیت های دانشکده کارآفرینی چیست؟

تشکیل آن خیلی خوب و مبارک بود و راه اندازی آن قابل تقدیر است. اما مشکل اساسی که وجود دارد این است که این دانشکده نیز مانند دیگر مراکز آکادمیک فقط فارغ التحصیل پرورش می دهد، در صورتی که دانشکده کارآفرینی با نیت پرورش کارآفرین و توسعه کارآفرینی در کشور تشکیل شده است. نیت، نیت قشنگی است اما متأسفانه به تدریج به دلیل سیاست زدگی ها و مسائل حاشیه ای این دانشکده نیز فقط فارغ التحصیل پرورش می دهد.

11- آقای دکتر این مسایل حاشیه ای را چه مراکز و ارگان هایی به دانشکده ی کارآفرینی وارد می کنند؟

به نظرم همه ی سازمان ها مقصر هستند؛ به طور مثال اول قرار بود وزارت کار یکی از حامیان مالی دانشکده ی کارآفرینی باشد، ولی بعد از مدتی نه تنها از آن ها حمایت نکرد بلکه انتظاراتی نیز از دانشکده کارآفرینی داشت. همکارانی که در دانشکده ی کارآفرینی فعالیت می کنند، به نظرم تاکنون فشارهای شدیدی را متحمل شده اند.

12- نظرتان راجع به مدرسین حوزه ی کارآفرینی چیست؟

معتقدم فردی که خود طعم کارآفرینی را نچشیده باشد، تیغ کارآفرینی دست اش را نبریده باشد و خاک کارآفرینی را نخورده باشد، برای مخاطب (دانشجو) خیلی سخت است که حرف های او را گوش کند.
به نظرم وقتی دانشجویی از استاد کارآفرینی سوال می کند که: استاد شما خودتان چه کاری انجام داده اید؟ استاد باید برای این سوال جوابی داشته باشد.
بعضی از همکاران و دوستان از بنده ایراد می گیرند که مگر ممکن است همه ی اساتید خودشان کسب و کاری داشته باشند؟! که پاسخ من به این عده این است که 3 واحد درس کارآفرینی داریم،2واحد تئوری،1واحد عملی؛ در این صورت باید استاد دیگری واحد عملی را تدریس نماید. یک هنر آموز، فردی که کارآفرینی را تجربه کرده، کارآفرین برتر ملی یا استانی، فردی که کسب و کاری را راه اندازی کرده است و به اندازه ی یک واحد درسی دانشجوها را به چالش بکشاند، زیرا او قوانین کسب و کار را می داند، شرایط را درک کرده است، او می داند سود و زیان، فشارهای حاشیه ای چیست. چنین استادی می تواند سختی ها و لذت های کار را شرح دهد.

13- نظرتان راجع به فعالیت های موسسه کار و تأمین اجتماعی و سازمان هایی که متولی این امر در ایران هستند چیست؟

آموزش در همه جا و در همه ی زمینه ها خوب و لازمه ی کار است، آموزش امر ستودنی است اما اگر قرار باشد فقط از این آموزش استفاده ببریم برای این که آمار دهیم که چه تعداد افراد و چند ساعت را آموزش داده ایم، اصلاً قشنگ نیست؛ به نظرم این مهم است که خروجی عملی آن آموزش چطور بوده است. مثلاً موسسه ای، آمار تعداد افراد آموزش دیده را اعلام می کند. اما چه تعداد از این افراد کارآفرین شده اند؟! از طرف دیگر آن وزارتخانه چه حمایت هایی از آن ها کرده است؟! درست است آن فرد را آموزش داده اید، اما از او حمایتی هم کرده اید؟!
منظورم صرفاً حمایت مالی نیست. ایده و سرمایه و معدن فکری را داده اید، حالا یک حمایت قانونی از او کنید. به طور مثال فردی که این دوره را گذرانده و مدرک آن را دارد، از پرداخت یک سال مالیات معاف شود و یا ...
امروزه دنیا به سمت تشویق پیش می رود، نه به سمت تنبیه! و بهترین تشویق دولت ها معافیت ها می باشد. در اصل فرد را از خیلی چیزها معاف می کنند تا فعالیت کند، بعد از آن وقتی دیدند آن فرد پتانسیل کار کردن را دارد، برای او تسهیلاتی در نظر گرفته، و بعد از او مالیات می گیرند.

14- گفتید این آموزش ها باید درست انجام شود،آیا در حال حاضر همین طور است؟

نه متأسفانه، به این خاطر که افرادی که مدرس کارآفرینی هستند؛ مدرسین خوب، زحمت کش، فرهیخته و دانایی هستند اما همگی ویژگی فرد کارآفرین را ندارند. آن ها خود ریسک پذیر نیستند، جاه طلب و بلند پرواز نیستند. چندین سال است که در حال تدریس چند واحد خاص کارآفرینی و یک کتاب می باشند، در صورتی که ویژگی افراد کارآفرین متفاوت از این هاست. به نظرم این یک استاد کارآفرینی نیست، استاد کارآفرینی باید دانشجوها را به چالش بکشد. باید هر ترم جزوه درسی اش تغییر کند، گفته ها و روش تدریس اش هر ترم تغییر کند. بعضی از موسسات، مثلاً یک فارغ التحصیل دانشگاهی این رشته را برای تدریس دعوت می کنند و جالب این جاست که درصد بیش تری از دانشجویانی که پای صحبت های او می نشینند، به این نتیجه می رسند که کارآفرین نشوند.
متأسفانه واقعیت هایی وجود دارد که وقتی آن ها عنوان می شوند بعضی از دوستان و همکاران از من گله و شکایت می کنند که چرا چنین حرفی را میزنی؟ درست است شاید آن ها فکر می کنند من تلاش می کنم تا ثابت کنم که برتر از همه هستم اما این طور نیست! من هم نقص دارم؛ اما مسئله ی اصلی، مشکل جامعه است که باید اصلاح شود. فردی که قصد تدریس کارآفرینی را دارد به نظرم باید خودش حداقل سیصد ساعت آموزش خاص فقط راجع به نحوه ی تدریس کارآفرینی را بگذراند. کارآفرینی مثل دروس دیگر نیست. روش تدریس خاص خود را دارد، مربی کارآفرینی باید نگاه، گفتار، رفتار و کردارش همه تغییر کند و برای این کار نیاز به آموزش دارد.

15- کارآفرینی زنان در ایران را چطور می بینید؟ فعالیت های انجمن ها و مراکز مربوط به این امر را چطور ارزیابی می کنید؟

شروع کار این انجمن ها در ابتدا خوب بود، اما بعد از مدتی این انجمن ها خودشان را به افراد خاص محدود کردند؛ حلقه پذیرش را بسته اند و خیلی از افراد را در مجموعه ی خود نمی پذیرند و اسیر همان بروکراسی اداری هستند و گرفتار این که من برای خودم چه کنم، شده اند و این واقعیتی است که الان وجود دارد، به نظرم باید درهای این مجموعه ها باز شود و تمام خانم ها هر زمان که خواستند، بتوانند ورود کنند. متأسفانه چیزی که می بینیم این است که بعد از مدتی، تعدادی افراد به تعداد انگشتان دست در این مجموعه ها مشغول به فعالیت اند، جلساتی را تشکیل می دهند، دوره های خیلی محدودی را برگزار می کنند، ویژه نامه ای منتشر می کنند و بعد شروع می کنند به چاپ کتاب های مختلف و این روند کار چنین مجموعه ای می شود. این خیلی خوب و قابل تحسین است اما به نظرم آن ها یک انجمن نیستند، موسسه ای هستند که چند تن از بانوان در آن مشغول شده اند. خدمات ملی ارائه نمی دهند، چنین مجموعه ای دیگر نمی تواند خدماتی برای جامعه داشته باشد.

16- حوزه های دیگر کارآفرینی، از جمله گردشگری، تعاون، اجتماعی، فردی اندکی راجع به این حوزه ها نیز توضیح دهید.

همیشه شعارمان این است که ایران کشور چهار فصل است، ایرانیان مهمان نواز هستند، اگر فقط چند ساعت زمان صرف کنیم می توانیم به نقطه ای دیگر از کشور با آب و هوایی دیگر برویم، پس چرا از این فرصت ها استفاده نمی شود؟ به کشوری مثل ترکیه، طی یک سال میلیون ها توریست سفر می کند، اما وضعیت گردشگری در ایران به چه شکل هست؟! در ایران متأسفانه هنوز بعضی از مردم برای کار کردن، خارج از کشور می روند. ایران فقط هفتاد میلیون جمعیت دارد، ما اگر جمعیت چین یا هند را داشتیم چه اتفاقی می افتاد؟! تازه برای این هفتاد میلیون جمعیت یارانه و وام ازدواج سه میلیون تومانی نیز می دهیم، مسکن مهر ایجاد می کنیم، همه ی این ها قابل تحسین است اما برای من زجر آور است.
معتقدم این کارها تفکر گنجشک روزی بودن است، تفکر بزرگ بودن نیست. در واقع یعنی این که طبق سلسله مراتب، افراد را در لایه های پائینی نگه داریم؛ یعنی مانع از رسیدن افراد به خود شکوفایی و خود بزرگ بینی شویم. مثلاً در زمینه ی توریسم ما می توانیم کارهای بزرگی انجام دهیم. بحث توریسم درمانی را داشته باشیم. بحث شن درمانی که الان در دنیا اجرا می شود، را ما می توانیم در کویرهای ایران اجرا کنیم اما متأسفانه این کویرها بی استفاده مانده اند. یا بحث لجن درمانی که می توانیم از منابع استان آذربایجان برای این کار استفاده کنیم. بسیاری از کشورها از چنین فرصت هایی استفاده می کنند در حالی که ما در ایران با وجود این که بستر آماده ی آن را داریم، بدون استفاده مانده است.
سخن پایانی...
متأسفانه در ایران، وقتی از دانش آموزان ابتدایی سوال می شود، در آینده چه شغلی را انتخاب می کنید؟! اکثریت در پاسخ می گویند: دکتر و مهندس!!! اما در انتها وقتی همین دانش آموزان بزرگ می شوند، از آن ها سوال می شود، چه شغلی را می خواهید انتخاب کنید؟! پاسخی ندارند، و منتظر این هستند تا ببینند چه پیش خواهد آمد!!! آیا اقوام یا آشنایی هست که دست شان را جایی بند کند!!!
ولی دانش آموز ژاپنی در پاسخ چنین سوالی می گوید: جوشکار، نانوا، قصاب. در آن جا تفکر این طور به وجود آمده است؛ به این دلیل که ما در کتاب دبستان می نویسیم، بابا آب داد! بابا نان داد! به بچه ها یاد می دهیم ایران منابع طبیعی و نفت دارد؛ اما در کشوری مثل ژاپن این طور نیست. آن ها می گویند ما تنها چیزی که داریم فکر است! و باید متفاوت فکر کنیم! آن ها پشت بام هایشان را قیرگونی می کنند و برنج می کارند، اما ما در ایران شالیزارهایمان را شخم می زنیم و ویلا می سازیم؛ ما برنج وارد می کنیم، آن ها برنج صادر می کنند، با این که بیش از 70 % زمین هایشان سنگلاخ است و نمی توانند کشاورزی کنند. آن ها به کیفیت فکر می کنند. در تمام دنیا کلمه "ژاپن" تداعی کننده واژه هایی مثل: کیفیت، سخت کوشی، صداقت است و کلمه "چین" یعنی صادرات، کارآفرینی و کسب و کارهای خانگی.
به نظرتان وقتی در دنیا در مورد ایران بپرسید چه می گویند؟ تصویری که دنیا از ایران دارد، چیست؟ ایکاش تصویری از خودمان بسازیم که در مورد ما نیز الفاظ خوب به کار گرفته شود. تمامی این ها به سیستم آموزشی بر می گردد. باید روی سیستم آموزشی کار کرد، باید نگرشی که به بچه ها انتقال می دهیم، عوض شود.
ملت چین کاری کرده اند که به اژدهای خفته معروف شده اند، خودشان این اصطلاح را به خودشان داده اند، برای این که دنیا را بترسانند. اما ملت ایران نباید از این شعارهای آن ها باکی داشته باشد. ما باید به این شعار بیاندیشیم که ایران در دهه ی 1404 ابر قدرت آسیا خواهد شد. در راستای این شعار حرکت نمائیم و برای آن برنامه ریزی کنیم. ولی فقط شعار ندهیم.

 

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 / 1000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 1000 حرف باشد
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

ورود کاربران

خبرنامه پیامکی




گالری تصاویر

با ما در ارتباط باشید