شاید برایتان جالب باشد که بدانید اکثر کارآفرینهای بزرگ مثل ادیسون مخترع برق، مارک زاکربرگ خالق فیسبوک، استیو جابز بنیانگذار شرکت اپل، بیل گیتس بنیانگذار شرکت مایکروسافت، تحصیلات دانشگاهی خود را تا پایان ادامه ندادهاند.
آنها ترجیح دادهاند به جای اینکه چندین سال از عمرشان را برای کسب مدرک دانشگاهی هدر دهند، مستقیماً به سراغ آرزوها و اشتیاق خودشان بروند و ثابت کنند که میتوان بدون هزینه کردن زیاد برای دانشگاه هم ، به موفقیت رسید.
در این مقاله در جواب این سوال که چرا افراد کارآفرین از دانشگاه خوششان نمیآید؟ 5 دلیل آورده شده است:
1 – افراد کارآفرین تمایل دارند خارج از کلیشهها فکر کنند
اگر شما هم به داشتن یک زندگی کلیشهای مثل همه، خودتان را عادت بدهید، انتظار موفقیت نداشته باشید. مثلا در حالیکه تمرکز دوستان همسنوسال یک کارآفرین، بر روی ورزش یا کارکردن در یک فستفود است، در عوض کارآفرین مشغول تمرکز کردن بر روی موضوعی است که بتوان بهترین سرمایه گذاری را بر روی آن انجام داد.
متآسفانه خیلیها فکر میکنند دانشجویان باید همیشه در یکسری دورههای مرسوم شرکت کنند یا یک چرخه زندگی ثابت داشته باشند. به همین خاطر است که افرادی که دوست دارند خارج از کلیشهها فکر کنند، تمایلی به ادامه تحصیل در دانشگاه ندارند چرا که آنها دوست دارند ماهیچههای خلاقیت خود را به کار گیرند و چیزهای جدید را امتحان کنند.
کارآفرینها تمایل دارند تا الگوهای قبلی را شکسته و راهحلهای جدیدی برای مشکلات مصرفکنندهگان ارائه دهند. راهحلهایی که تاکنون هیچ شرکت تولیدی یا خدماتی نتوانسته ارائه دهد. انجام چنین کارهایی برای یک کارآفرین، بیشتر از پروژههای دانشگاهی که هرگز در آینده قابل استفاده نیست، جذابیت دارد.
2 – کارآفرینها برای استقلال خود ارزش قائل هستند
در دانشگاه باید کارهایی را انجام دهیم که دیگران میگویند. پروژهها، تکالیف، امتحانات و غیره… اما کارآفرینها تمایل به استقلال فکری و عملی دارند. استقلالی که در ساختارهای درسی دانشگاه، برایشان قابل دسترسی نیست چون تکالیفی که از آنها خواسته میشود، در اولویت افراد کارآفرین نیست. در نتیجه کارآفرینها احساس میکنند استقلال آنها در حال خفه شدن است زیرا آنها متولد شدهاند تا دستورالعمل ارائه دهند نه اینکه طبق دستورالعملها کار کنند.
3- کار آفرینها برای تجربیات عملی بیشتر از حفظ کردن کتابها ارزش قائل هستند
محصلین از ابتدای تحصیل در مدرسه تا آخرین ترمهای دانشگاهی، همیشه وادار شدهاند که در مورد فلان موضوع کتاب بخوانند و یا در مورد فلان موضوع تکلیف بنویسند و یا براساس فرضیههای دیگران مطالبی را حفظ کنند و امتحان بدهند. اگر چه برخی از رشتههای درسی دارای واحدهای عملی و آزمایشگاهی نیز هست اما بیشتر درسها به این شکل نیستند. این درسها به جای اینکه مستقیما دانشجویان را درگیر با واقعیتها کنند، از آنها میخواهند کتابهای از قبل نوشته شده را حفظ کنند.
اما کارآفرینها به جای حدس و گمانها و تئوریهای کتابهای درسی برای تجربیات عملی، ارزش قائل هستند. کارآفرینها علاقهمند هستند دانش خود را بر اساس تجربیات واقعی بنا سازند نه بر اساس حدسها و فرضیهها.
4 – کارآفرینها به دانش آموختن علاقهمند هستند نه به دانشگاه
کارآفرینها بزرگترین ریسککنندههای جهان و به عنوان دانشآموزان مدرسهی ریسک هستند. رفتن به مدرسههای معمولی هیچ ضمانتی برای موفقیت به آنها نمیدهد به همین خاطر کارآفرینها ممکن است راههای غیر متعارفی را برای تحصیل کردن مثلا پادکستها ، کتابهای صوتی، کتابهای دیجیتالی، کلاسهای آنلاین که درسهایی در رابطه با تجارت، مارکتینگ، مدیریت و غیره دارند را انتخاب نمایند. از نظر یک کارآفرین این بدین معناست که به جای اتکا به روشهای آموزشی سنتی میبایست راههای کاربردیتری را برای آموختن انتخاب کرد.
5 – کارآفرینها میدانند که موفقیت چیزی بیشتر از گرفتن نمرات بالاست
بهعنوان یک کارآفرین مرتباً به شما یادآوری میشود که موفقیت به میزان پولی که کسبوکار شما بدست میآورد نیست. همین مسئله را میتوان در مورد نمرات درسی مثال زد. برخی از محصلین، به جای اینکه بر روی مسائلی همچون بدست آوردن اطلاعات دراز مدت، کسب تجربه، برقراری ارتباط با همکلاسیها برای ایجاد تجربههای جدید و قویتر کردن روزمهی خود، تمرکز کنند به گرفتن نمرات بالا تاکید میکنند و فقط میخواهند نمره A بگیرند.
اما بر عکس افراد عادی، افراد کارآفرین نمرات درسی را جدی نمیگیرند و به آن بیشتر به چشم یک بازی نگاه میکنند. آنها میدانند خیلی از دانشآموزان برای کسب نمرهی بهتر، حتی تقلب هم میکنند در صورتیکه تنها چیزی که از این تقلب گیرشان میآید فقط یک کاغذ به نام کارنامه است. اما کارآفرینها ترجیح میدهند کاری را انجام دهند که در دراز مدت به نفعشان باشد. کارآفرین برای رسیدن به موفقیت، بر روی راههای دیگر مثل ساختن اولین وبسایت خود یا ساختن ارتباطات ارزشمند تمرکز میکند.
البته هیچ درست و غلطی به طور کلی وجود ندارد و اگر شما همچنان ترجیح میدهید از روشهای قدیمی به تحصیل خود ادامه دهید این کار را انجام دهید. قرار نیست روشهای تدریس مورد قضاوت قرار بگیرند بلکه قصد این مقاله این بود بگوید که چرا بسیاری از کارآفرینهای بزرگ، علاقهای به تحصیلات دانشگاهی ندارند چرا که آنها مشتاق هستند استقلال بیشتری داشته باشند و البته کارنامه کاری آنها نمایانگر واقعیت است.
نویسنده: آناهیتا مستاجران
منبع: entrepreneur