احتمالاً طرز فکر مهمترین عامل تعیینکنندهی موفقیت در تمام مراحل زندگی است. به بیان دیگر، الگوی تفکری که شما بهعنوان عادت میپذیرید، بهمیزان زیادی بر نتایجی که بهدست میآورید حاکم است. اما شرایط و موقعیتهای مختلف نیازمند طرزفکر متفاوت است؛ این همان چیزی است که هر کس برای جداشدن از محیط کارمندی و تبدیل شدن به یک کارآفرین باید به خاطر داشته باشد. متاسفانه برخی از علاقمندان به کارآفرینی از این نکته غافلاند که برای تبدیل شدن از یک کارمند به کارآفرینی مستقل، بعضی از طرزفکرها نیز باید تغییر کند.
چگونه، بهعنوان کسی که روزی کارمند بوده، باید برای کسب موفقیت، متفاوت فکر کنید؟ برای تبدیل شدن از کارمند به کارآفرین این ۹ طرز فکر را در خود ایجاد یا تقویت کنید:
۱. شما مسئول همهی تصمیمات هستید؛ چه خوب، چه بد!
کارآفرینان فرصتی عالی برای خلقکردن یک کسب و کار از نقطهی صفر دارند! فرصتی که معمولاً هنگام کار برای دیگری میسر نمیشود. این فرصت البته به معنای اتخاذ تصمیمات مهم دربارهی نوع، زمان و چگونگی کارهایی که باید انجام شود است. نمیتوانید منتظر اتفاقها بنشینید تا سر برسند یا صبرکنید تا کسی به شما بگوید چه کار کنید. باید خود باعث و بانی اتفاقها باشید. کارآفرینان موفق این را هم درک میکنند که ممکن است عمر یک «فرصت» کوتاه باشد، و این طرزفکر نوعی حس ضرورت در آنها ایجاد میکنند که سریعتر مسئولیت را قبول کرده و تصمیم بگیرند. همین طرزفکر کارآفرینان را در دستیابی به اهدافشان یاری میکند.
۲. باید چشماندازهای کوتاه مدت و بلند مدت را همزمان مقابل خود داشته باشید.
وقتی کارمند سازمانی هستید یا برای دیگران کار میکنید، مسئولیت اصلی شما این است که کار محول شده را در زمان آن انجام دهید. اما بهعنوان یک کارآفرین، باید ذهن خود را علاوه بر زمان حال، به آینده نیز متمرکز کنید تا بتوانید همزمان به مشکلات و فرصتهای احتمالی آتی نیز فکر کنید. گاهی لازم است در شرایط عدم اطمینان برای اتفاقی که حدس میزنید در آینده رخ میدهد تصمیمگیری کنید. این توانایی مستلزم این است که با این حقیقت کنار بیایید، که ممکن است کاری که باید امروز انجام دهید (و یا در بعضی مواقع نباید انجام دهید)، سه ماه یا حتی پنج سال بعد روی کسب و کار شما اثر خواهد داشت. پس دید کوتاه مدت کارمندی را کنار بگذارید و این طرزفکر را تقویت کنید، که همزمان حال و آینده را باید در نظر بگیرید.
۳. احساس معذببودن "کُنج راحتی" جدید شماست!
معمولاً کارمندان به فکرکردن در "چارچوب" تعیینشده عادت دارند. بهعنوان یک کارآفرین، چارچوبی برای شما وجود ندارد. شما آنچه دیگران نمیبینند را میبینید (باید ببینید!)، ایدههای جدید را آزمایش میکنید، قلمروهای جدید را فتح میکنید، ریسک میپذیرید. لازمهی اینها شجاعت، پوستکلفتی و توانایی ادامهدادن علیرغم ردشدنهای پی در پی از سوی دیگران و مورد تردید قرارگرفتن است. اگر تا به حال و در زندگی کارمندی همهی نگرانی شما انجام دادن کارهای محوله بود، بعد از کارآفرین شدن باید این فکر را تغییر دهید؛ به نگران و معذببودن دائمی عادت کنید و با آن کنار بیائید!
۴. یادگیری؛ سفری مداوم و پیوسته.
بهعنوان کارمند، شرح مشخصی از وظایف و تعریفی معلوم از مهارتهای لازم دارید. کارآفرین بودن اما، نیازمند یادگیری مهارتهای متعدد جدیدی است؛ مگر اینکه بودجهی لازم برای برونسپاری کارهایی که خارج از توانایی یا وقت شماست را داشته باشید. از طراحی صفحات گسترده برای تحلیل دادهها، ثبت هزینهها و برنامهها گرفته، تا جذب سرمایهگذاران، بازاریابی برای ایدهها آمادهکردن ارائهای بینقص و استفاده از فناوریهای جدید و ناآشنا؛ همگی میتوانند نمونههایی از این مهارتها باشند. فراموش نکنید، کاری که باید انجام شود، باید انجام شود! جایی برای عذر و بهانه نیست.
۵. اعداد دروغ نمیگویند.
وقتی صحبت از اعداد میشود، برای بیشتر کارمندان تنها واردکردن اعداد و گرفتن خروجی از نرمافزار کفایت میکند. اما شما بهعنوان یک کارآفرین بهتر است هرچه سریعتر رابطهای عاطفی برقرار کنید! چرا که جریان نقدینگی همان فاکتوری است که شما را در کسب و کارتان نگه میدارد، و یا از آن خارج میکند! در نهایت، همین اعداد و ارقام فروش و هزینهها و سود و زیان شماست که یا اعصابخردی و شبهای پر از بیخوابی برایتان به ارمغان میآورد و یا زندگی شما را متحول میکند. اما بدون نور و روشنایی اعداد، کسب و کار شما دائم مسیر گم میکند و به سمت صخرهها خواهد رفت.
۶. عاشق کسب و کار خود باشید، اما هدفتان را فراموش نکنید!
یک کارمند میتواند تنها به خاطر حقوقش به انجام کاری که دوست ندارد ادامه دهد. اما کارآفرین به خاطر همهی تلاشها و وقت بسیاری که صرف میکند، باید عاشق کسب و کار خود باشد. اما این نباید شما را شبیه یک کارمند، به دام روزمرگی و دوگانهی فکرکردن به وظایف و انجام آنها بیندازد. به جای فعالیت "روی" یک کسب و کار، "در" آن کار کنید، مثل یک مسئولفنی که حواسش همیشه به همهجا هست؛ نه کسی که تنها میخواهد کارها را انجام بدهد.
۷. از عبور از بعضی قوانین لذت ببرید.
برای بعضی از کارمندان قانونشکنی ممکن است به معنی اخراج از محل کار باشد. اما کارآفرینان علاقهای به "همینه که هست" ندارند! آنها همیشه بهدنبال متفاوت انجامدادن کارها هستند. این یعنی بهدست آوردن دیدی وسیع و جهانی، نگاه دائمی به ورای افقها، به جایی که هدف بزرگ بعدی منتظر است.
۸. زمان "خطی" نیست.
برای کارمند یک جدول زمانی کار وجود دارد. برای شما، شمای کارآفرین، شاید از صبح تا شب به میز کار و کامپیوتر خود نچسبیده باشید، اما همیشه در حال فکرکردن به کسب و کار خود هستید؛ به اینکه کجاها خوب پیش میرود و کجاها نیازمند کار و تلاش بیشتری است. مهلتی برای استراحت نیست! زندگی و نفسکشیدن شما حتی با آن تلفیق خواهد شد.
۹. همین الان شروع کنید!
بیشتر افراد زمان گذار از زندگی کارمندی برای تبدیل شدن به یک کارآفرین را دستکم میگیرند. پس عاقلانه است اگر از همین الان، که هنوز یک کارمند هستید، شروع به تغییر طرزفکر خود کنید؛ شاید حتی کسب و کاری درست کردید و در کنار شغل کارمندی خود سرگرم آن شدید. این میتواند برای شما فرصتی برای کسب مهارتها و تجربهی لازم، حین لذت بردن از امنیت درآمد ثابت، فراهم کند. امنیتی که اگر بخواهید کسب و کار خود را رشد دهید به احتمال قریب به یقین باید روزی آنرا از دست بدهید!
خب، حالا کارمند یا کارآفرین؟ آیا وقت تغییر طرزفکرها رسیده؟ تصمیم با شماست!
منبع: .entrepreneur.com
ترجمه: روزآفرین