نام آورانی در کشور وجود دارند که زبان زد خاص و عام است؛ ارباب حسن تفضلی که در سال 1270 هجری شمسی در کاشان دیده به جهان گشود از جمله افرادی است که با خدمات خود نه تنها کاشان بلکه کشور را در عرصه نساجی به یک ابرقدرت در زمان خود تبدیل کرد و به همین جهت به وی لقب "پدر نساجی ایران" داد.
خدمات مرحوم تفضلی در حوزه نساجی خلاصه نمیشود؛ مرمت مزار محتشم کاشانی، چاپ کتیبههای اشعار وی در تیراژ بالا و ارسال به تمامی نقاط کشور، ساخت مرکز رادیولوژی و سی.سی.یو برای مردم کاشان، بنیانگذاری نهادهای غیر دولتی و مردم نهاد مثل اتاق بازرگانی کاشان در سال 1334 و غیره از جمله اقدامات انجام شده توسط وی به شمار میرود.
مهمترین خدمتی که حسن تفضلی به شهر کاشان داشت، تاسیس نخستین کارخانه ریسندگی کشور در کاشان به تاریخ 1313 شمسی بود و بعدها فاز دو و سه این کارخانجات نیز راه اندازی کرد و مردم کاشان وی را به "ارباب" و بعدها به "حاجی ارباب" میشناختند.
در ادامه بخشی از فراز و نشیب زندگی و کارنامه کاری این بزرگ مرد حوزه ریسندگی و بافندگی را در کتاب«زندگی و کارنامه حسن تفضلی» از مجموعه کتابهای «کارآفرینان صنعتی در عصر پهلوی» نشر گام نو، نوشته فریدون شیرین کام در چهار فصل «زندگی شخصی تفضلی»، «کارنامه تجاری و صنعتی»، «روشهای مدیریتی» و «سرنوشت شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان از 1357 تا 1394» بررسی می کنیم.
نویسنده در معرفی حسن تفضلی نوشته است: او از فعالان اقتصادی ایران بود که طی بیش از شش دهه فقط در حوزه صنعت نساجی فعالیت داشت و برخلاف سایر همکاران تجاری - صنعتی اش، نیروی خود را در حوزههای متعدد پراکنده نکرد و به همین دلیل در عرصه فعالیت صنعتی رویکرد تخصصگرا داشت.
کتاب در واقع تحلیل و بررسی زندگی و رفتارهای صنعتی، تجاری و مدیریتی حسن تفضلی بنیانگذار و مدیر شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان در حدود شش دهه از بازه زمانی 1313 تا 1366 است؛ شرکتی که در طول چهار دهه از 100 نیروی کار در آغاز به شرکتی بزرگ با 4500 نیروی کار در دهه پنجاه میرسد.
مؤلف کوشیده است با مطالعه اسناد - ثبت شرکتها، اسناد کارخانه و اسناد خصوصی - و مصاحبه با همکاران و آشنایان این کارآفرین معاصر و استفاده از منابع کتابخانهای، طرحی از سیمای این کارآفرین ارائه کند.
در فصل اول کتاب، ویژگیهای شخصیتی این کارآفرین مورد بررسی قرار میگیرد، اینکه تفضلی صبحها قبل از کارمندانش به دفتر میآمده و عصرها تا دیروقت در دفتر کارش حضور داشته و حتی در 92 سالگی با وجود کهولت کار را رها نکرده بوده و شعارش این بوده: «95 درصد صنعت، کار است و 5 درصد سرمایه. کار از هر سرمایهای ارزشمندتر و ارزشهای انسانی به کار بسته است.»
همچنان که انتظار میرود او را اهل نمایش ثروت و برخورداریهای زندگی نمیبینیم. او اهل میانه روی در برخورداریهاست و با اینکه میتواند در بهترین منطقه کاشان خانه بزرگی بسازد تا آخر عمر در منطقه سرسنگ زندگی میکند. با این همه دستش برای فعالیتهای نیکوکاری باز است و رد پای تفضلی جوان در ساخت بیمارستان کاشان در 1318 با اهدای زمین بیمارستان و کمک مالی برای احداث زایشگاه و نوشتن نامه به پزشکان برای درمان افراد دیده میشود. کمکها در طول چندین دهه امتداد مییابد، مثلاً به روایت دکتر غزنوی رئیس پیشین بیمارستان اخوان در دهه 60 یک چک 20 میلیون تومانی برای ساخت دانشکده علوم پزشکی کاشان اهدا میکند. در سال 64 کلنگ احداث دانشکده نساجی دانشگاه امیرکبیر را میزند و برای هزینههای درمان کارگران و خانواده هایشان دست و دلبازانه هزینه میکند.
سربلند در رقابت با ژاپن، کره جنوبی و انگلیس
اما فصل دوم کتاب، کارنامه تجاری و صنعتی این کارآفرین است. آغاز فعالیت حسن تفضلی در حوزه صنعت از 1313 با طرح کارخانه ریسندگی کاشان آغاز میشود. او پیشتر 20 سال تجربه فعالیت تجاری در زمینه فرش دستباف را از سر گذرانده است.
تفضلی کارخانه را به صورت سهامی و با سختیهای بسیار تأسیس میکند: «ما تجار مسلمان قادر نبودیم حتی 220 هزار تومان سرمایه اولیه را فراهم کنیم. به همین خاطر از تجار ارمنی کمک گرفتیم.» در طول چهار دهه فعالیت و با مدیریت هوشیارانه و خلاقانه بارها سرمایه شرکت افزایش مییابد و کارخانه برنامههای توسعه را دنبال میکند طوری که در 1349 تولید کارخانه به 24 میلیون متر افزایش مییابد و کارگران از 100 نفر در چهل سال پیش به 2500 کارگر افزایش مییابند، این رقم در سالهای انتهایی دهه پنجاه به 5700 نفر میرسد به گونهای که با وجود واردات پارچه از ژاپن، کره جنوبی و انگلیس پارچههای ریسندگی کاشان قادر به رقابت از جهت قیمت و کیفیت با محصولات وارداتی بودند.
آب شدن در لهیب جو انقلابی
کتاب در بطن خود غم فراگیری دارد. از شیوه برخورد انقلابینماها با کارآفرینها و برچسبهایی که تحت تأثیر فضای انقلاب و به نام مبارزه با سرمایهداری به فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان زده میشود و دخالتهای غیر حرفهای انقلابیهای پرشور در کار تجار و صنعتگران و همچنان که یکی از نویسندگان بزرگ گفته است اگر اداره یک صحرا را به دولت بسپارند دولت با کمبود ریگ و شن مواجه میشود ورشکستگی این مجموعه صنعتی بعد از مداخلات بویژه زمانی که تفضلی در دهه 60 بدرود حیات میگوید افقی غمبار را جلوی چشم مخاطب میگستراند.
اگرچه روایت کتاب در این باره محافظه کارانه است و البته قابل درک، در بخشی از کتاب در بحبوحه جو انقلابی کشور، فضایی که این کارآفرین در آن محاصره شده این گونه روایت میشود: «در آن فضا ارزشهای کارآفرینی دگرگونه تفسیر شدند و در چنین موقعیتی جایگاه صاحبان سرمایه بشدت منفی پنداشته میشد. در 1358 فخرالدین حجازی به مدت چند شب در ورزشگاه تختی کاشان و مدرسه سلطانی علیه تفضلی با تعابیری از این دست سخنرانی کرد: «آنها بهعنوان سرمایه دار، خون کارگر و مردم را میمکند. این صنایع در حقیقت متعلق به مردم است.» در مدتی کوتاه جو کارخانه بر ضد تفضلی تحریک شد. به روایتی تعدادی از کارگران و موافقان تفضلی با محتوای سخنرانی او مخالفت کردند و تعدادی دیگر بر ضد برخی سرپرستان تجمع کردند و خواستار برکناری و انتصاب افراد دیگر به این مسئولیتها شدند. پس از آن چند نهاد انقلابی همچون شورای اسلامی و انجمن اسلامی در کارخانه شروع به فعالیت کردند. این نهادها به سهم خود مدعی مداخله و حضور در تصمیم گیریها بودند.»
روزهای بعدی روزهای تلخ تری برای این کارآفرین ایرانی است چون او متهم به وابسته کردن صنعت کشور به خارج و حیف و میل اعتبارات بانکی و عاقبت ممنوع الخروج میشود: «وی در حالی که دچار بیماری بود نمیتوانست برای درمان به خارج از کشور برود. سرانجام در سوم مهر 1366 و یک ماه پیش از مرگش با قریب به 9 سال پیگیری در دادستانی و دادیاریهای شعبههای دادگاه سرانجام به نتیجه دلخواه رسید و بانک مرکزی اعلام کرد که او ارز به خارج منتقل نکرده است.»
منبع: روزنامه ایران