ریزش بازار بورس
مهدی جاوید پور اقتصادی نویس
آیا ریزش بازار بورس که از سال پیش شروع شده همچنان ادامه دارد یا رشدهای چندروزه اخیر را به دید برگشت بازار تعبیر کنیم؟ با این افتهای پیاپی آیا اکنون فرصت خوبی برای خرید سهام است؟ اساسا انتظار بازدهی از بازار سرمایه چقدر است؟ آیا با زیان از سهام خود خارج شویم و پولهای خود را در بانک سرمایهگذاری کنیم؟
به نظر میرسد این مفاهیم و سوالات مشابه، در ذهن برخی سرمایهگذاران بورس و افرادی که تحولات بورس را دنبال میکنند وجود داشته باشد و پاسخ هر چند مقدماتی و غیرعمیق به این سوالات بتواند تا حدودی برخی اشخاص غیرحرفهایتر را در اتخاذ تصمیم بهتر یاری نماید. بررسی روند بازدهی 13 سال اخیر نشان میدهد که بازده بازار سرمایه بهطور متوسط 6/44 درصد و نرخ تورم بهطور a متوسط 6/17 درصد بوده است. بازده دلار نیز در همین مدت 13 ساله بهطور متوسط سالانه 9/8درصد بوده است. دلار در سالهای پرتنش و بحرانی 90 و 91 بازدهی به ترتیب 59 و 54 درصدی داشت و در سال 92 سیزده درصد کاهش قیمتی را تجربه کرد.
بازار سرمایه نیز در سالهای 90 ، 91 و 92 به ترتیب 13، 52 و 105 درصدی داشت. از این موضوع غافل نشویم که بازده زمین و به تناسب آن ساختمان در این بازه 13 ساله، بهطور متوسط 2/25 درصد بوده است. این ارقام نشان میدهد سرمایهگذاران بلندمدتی در بازار سرمایه در صورت برنامهریزی صحیح و سرمایهگذاری آگاهانه بازده بیشتر و معقولانهتری در مقایسه با تورم و متوسط سود بانکی کسب کردهاند لذا همچنان به بازار سرمایه با توجه به پتانسیلهای آن باید بهعنوان بازار جذاب نگریست اگرچه این جذابیت در سال 93 وجود نداشته است. اما آیا رشدهای مقطعی فعلی را به عنوان برگشت بازار تعبیر کنیم؟
ورود به این موضوع مقدمات زیادی را میطلبد اما جمعبندی من با توجه به مجموع دلایل و عوامل محیطی این است که بازار سرمایه کشور به رغم استعداد فراوان نهفته در آن به دلیل شرایط محیطی، هم اکنون آماده برگشت جدی و پرقدرت نیست. البته مقدمات آن درحال فراهم شدن است اما هنوز این مقدمات تکمیل نشده است تا بتوان با احتمال بالاتر از برگشت پرقدرت آن سخن گفت.
نخست؛ سرانجام بحث توافق هستهای کشور بهعنوان عامل مهم اعتمادساز و بسیار بااهمیت در حوزه سرمایهگذاری و رونق تولید و اشتغال کشور همچنان بهرغم تحرکات اخیر مبهم است.
دوم؛ رشد قیمت دلار برای برخی شرکتهایی که روند قیمتگذاری و افزایش نرخ محصولاتشان دشوار است و بهای تمامشده آنها با دلار مرتبط است، رخداد بدی است.
سوم؛ قیمت نفت کاهش یافته و ارزش دلار نیز در برابر سایر ارزها تقویت شده و قیمت خیلی از کالاهای بااهمیت در خارج و به تبع آن به مقدار کمتر در داخل روند کاهشی به خود گرفته است. وقتی احتمال افت قیمتی کالایی بالا باشد تقاضاکنندگان تقاضای خود را به تاخیر میاندازد و نتیجه میشود فروش دشوارتر شرکتها.
توضیح مهم اینکه، اغلب شرکتها با سال مالی منتهی به اسفند، در بهمنماه پیشبینی درآمد سال آینده خود را به اطلاع سهامداران میرسانند و بر اساس آن پیشبینی، سهامداران به سهام شرکتها، ارزش و قیمت میدهند. پیشبینی محتاطانه، باعث اعلام رقم سود کمتر خواهد شد و پیشبینی رقم کمتر سود، سهامداران غیرحرفهای که توان تخمین صحیح سود شرکت را با سناریوهای دیگر و خوشبینانهتر ندارند به فروش ترغیب میکند. اما سه رخداد مثبت برای برخی شرکتهای بورسی؛ اول اینکه، افزایش قیمت دلار به ریال، در صورتی که محصولات شرکتی پرتقاضا و رقابتپذیر باشد به افزایش توان رقابتی محصولات آنها منجر میشود و نتیجه این که حاشیه سود بالاتری را میتواند نصیب آنها کند. از سوی دیگر ارزش جایگزینی شرکتها را نیز افزایش میدهد.
دوم، اینکه مصوبات خوبی به مرور توسط دولت و سایر نهادهای ذیربط در حال برنامهریزی و ابلاغ است که میتواند وضعیت باثباتتری را در حوزه صنعت و افزایش توان برنامه ریزی اقتصادی شرکتها به همراه داشته باشد. از آن جمله به کاهش نرخ خوراک پتروشیمیها، مشخص شدن برنامه کیفیسازی پالایشگاهها، امکان تغییرات در بحث بهره مالکانه و حقوق دولتی معادن و طرحهایی از این قبیل میتوان اشاره کرد. سومین رخداد مهم اینکه ، کاهش نرخ سود بانکی به شدت مورد تاکید همه قوای نظام است و اتفاقی است که میتواند تاثیر مثبت بر تامین مالی ارزانتر شرکتها و جذابیت بازدهی بازار سرمایه داشته باشد.
اتفاقی که مدتهاست حرفش زده میشود اما نمیافتد و من علت آن را نگرانی دولت میدانم. چرا؟ آزاد نبودن منابع ارزی، ابهام در سرانجام پرونده اتمی کشور، برخی موضع گیریهای تند در برخی محافل جدا از درستی یا نادرستی که از توان تحلیل اینجانب خارج است، میتواند بازار ارز کشور را به عنوان بازار موثر بر کل فضای اقتصاد، دچار نوسان و التهابات زیادی کند. در این شرایط به نظر شما، در صورت راضیکننده نبودن سود بانکی آیا سرمایهها به سمت بورس جهتگیری میکند که با برنامهریزی صحیح بتواند اشتغال و تولید بیشتر و توسعه شرکتها را در پی داشته باشد یا روانه بازار ارز و سکه و از این قبیل بازارها میشود که مردم بسیار با آن آشناتر هستند. با توجه به دانش عمومی مردم ما با مفاهیم سرمایهگذاری و تبعات آن، پاسخ روشن است.
این جهتگیری نتیجه مثبتی برای کل فضای اقتصاد کشور نخواهد داشت لذا این احتیاط و ابهام منجر شده دولت ابلاغ این تصمیم خود را که احتمالا حداکثر در بهار سال آینده ناچار به اجرای آن است فعلا به تاخیر بیندازد. این مساله در صورت تصویب و ابلاغ میتواند بخشی از منابع را به سمت بازار سرمایه سوق دهد و در صورت آرام بودن فضای سایر بازارها رونق نسبی بورس را به همراه داشته باشد. در مجموع بدون رخ دادن تحولات اشاره شده در فوق، باید نزولها و صعودهای بازار را مقطعی دانست اما با افزایش مشوقها و اخبار مثبت و گذر از این دوران پرابهام در سیاست و اقتصاد داخلی و بینالمللی و وضعیت درآمد و هزینهای شرکتها که شاید بسیاری از آنها تا اواخر سال 93 شفافتر شود، مطمئنا باید به رشد بورس بسیار خوشبین بود که در صورت برنامهریزی و بهرهمندی از زیرساختهای مناسب میتواند در توسعه و بهبود اقتصاد کشور نقش بسیار کارآیی را ایفا نماید.