بازاریابی فرایندی است که به وسیلهی آن به مصرفکنندگان خود میآموزیم که چرا آنها باید از میان رقبای ما، محصول یا خدمت مورد عرضهی ما را انتخاب کنند.
بسیاری از شرکتها، بازاریابی را به غلط یک وظیفهی مستقل تصور میکنند، در صورتی که بازاریابی یک وظیفهی مشترک و بین بخشی است و هر تجربهای را که مصرفکننده موقع تماس با شرکت شما با آن روبهرو میشود، از تبلیغات گرفته تا آنچه را که میبیند و میشنود، خدماتی که از شما دریافت میکند و مراقبتهایی که شما در خلال هر مرحله از او به عمل میآورید را شامل میشود.
فعالیتهای بازاریابی اغلب با تبلیغات و فروش اشتباه گرفته میشوند؛ درک تفاوتهای میان آنها در دستیابی شرکتها به رشد و ترقی بسیار تأثیرگذار است. مفهوم واژهی بازار در نزد بازاریابان و اقتصاددانان متفاوت است؛ بازار در اقتصاد یعنی کلیهی خریداران و فروشندگان که یک کالا یا خدمت خاص را مبادله میکنند و در نزد بازاریابان به مفهوم کلیهی خریداران بالقوهی یک محصول خاص است و نه مشتریان موجود برای آن محصول خاص.
تفاوت بازاریابی با تبلیغات
با مروری بر تعریف تبلیغات و بازاریابی به تشریح تفاوتهای میان آنها میپردازیم:
تبلیغات: انتشار پیامهای ترغیبکننده به منظور معرفی و ترویج محصولات و خدمات شرکت به مشتریان موجود و بالقوه در ازای پرداخت مبلغی معین.
بازاریابی: برنامهریزی، اجرا و هدایت هدفمند آمیختهای از فعالیتهای تجاری است، به قصد نزدیکسازی خریداران و فروشندگان به یکدیگر به منظور تبادل منافع یا انتقال محصول.
با مطالعهی این دو تعریف به راحتی میتوان فهمید که چرا افراد غالبا تبلیغات را با بازاریابی اشتباه میگیرند. تبلیغات بخشی از فرایند بازاریابی است. بخشی که وظیفهاش انتشار و به سر زبان انداختن نام شرکت، محصول یا خدمت مورد عرضهی شما در سطح بازار است. این کار مستلزم توسعهی راهبردهایی نظیر تعیین محل انتشار آگهیها، تعدد پخش آنها و دریافت بازخوردهای مربوطه است. تبلیغات تمام اقدامات هدفمند در راستای حضور شرکت، محصول یا خدمت در پیام رسانههای مختلف از جمله روزنامهها، مکاتبهی مستقیم، بیلبوردها، تلویزیون، رادیو و اینترنت را در بر میگیرد. تبلیغات، پرخرجترین بخش از یک طرح بازاریابی به شمار میرود.
بهترین راه برای درک تمایز میان تبلیغات با بازاریابی آن است که بازاریابی را یک پای کیک بزرگ تصور کنیم،کیکی که از برشهای مختلفی اعم از تبلیغات، تحقیقات بازار، برنامهریزی رسانه، روابط عمومی، قیمتگذاری محصول، توزیع، خدمات مشتریان و راهبرد فشار تشکیل یافته است. تبلیغات صرفا یک برش از کیک بازاریابی شما را تشکیل میدهد. تمام این اجزا در عین استقلال عمل باید در جهت رسیدن به یک هدف بزرگتر با هم همکاری داشته باشند.
بازاریابی فرایندی زمانبر است. یک طرح بازاریابی برای مؤثر واقع شدن، نیازمند ساعتها تحقیق است. بازاریابی شامل هر اقدامی است که سازمان آن را در جهت سهولت دسترسی و تعامل میان شرکت و مصرفکننده انجام دهد.
تحقیقات بازاریابی چیست؟
تحقیقات بازاریابی مجموعهای از اطلاعات نظاممند در مورد بازارهای موجود یا بازارهایی است که به طور بالقوه در آینده به وجود خواهند آمد.
بازاریابی موفقیتآمیز عبارت است از: درک وقایعی که در بازار مورد نظر شما صورت میگیرد، مردم از تأمینکنندگان کالا و خدمات چه انتظاری دارند و تقاضا به کدامین سو میل میکند.
این امر یعنی:
1ـ تشخیص نیازها و خواستههای مشتریان
2ـ درک رقابتهای موجود
3ـ تجزیه و تحلیل روندهای بازار
سپس استفاده از اطلاعات کسبشده برای ارائهی کالاهایی که:
1ـ این نیازها را رفع کند.
2ـ در چهارچوب نیازهای بازار باشد و در صورت امکان در راستای خواستههای مشتریان باشد.
دلالیل به کارگیری تحقیقات بازاریابی
1ـ برای تجزیه و تحلیل بازار و اقدامات بعدی که منجر به تصمیمگیری میشوند.
2ـ برای یافتن بازارهای جدید
3ـ برای تحقیق در مورد نیازهای واقعی مشتریان
4ـ برای پیبردن به فعالیتهای رقبا یا یافتن علت عدم کارکرد بهینهی خود
تحقیقات باعث کاهش ریسک، تمرکز بر تلاشهای مثبت و افزایش سود میشود.
چرا تحقیقات بازاریابی لازم است؟
مشتریان معمولا فاکتورهای گوناگونی را برای خرید کالا در نظر میگیرند:
1ـ ویژگیهای یک کالا و سودی که از آن به دست میآید.
2ـ در دسترسبودن کالا و خدمات
3ـ شرایط تحویل و بستهبندی
4ـ خدمات پس از فروش شامل خدمات فنی یا مشاوره
5ـ تصویری که از شرکت در ذهن دارند.
6ـ قیمت واحد، هزینهی کلی و ارزش کالا
گروههای مختلف مشتریان ممکن است، نیازها و اولویتهای متفاوتی داشته باشند. شما باید فاکتورهای اصلی بازار هدف را بدانید و با استفاده از اصل "ارزشگذاری به مشتری" به صورت بهینه، سهمی از این بازار را به دست آورید.