متولد سال 65 است و هنوز 13 بهار از زندگیش نگذشته که پای سفره عقد مینشیند، او باحال و هوای کودکی از خانه داری زیاد نمیداند اما با این خیال که بهترین زندگی در انتظارش است راهی خانه بخت میشود.
زینب یکی از مادرانی است که با افتخار میگوید، روستازاده و اهل عارفآباد است، به رغم تمامی مشکلات و سختیهایی که متحمل شده با پشتکار و عزت نفس توانسته به یکی از بهترین کارآفرینان منطقه تبدیل شود، به طوریکه امروزه یکی از بزرگترین کارآفرینان مطرح کشور در اغلب سخنرانیها این بانوی کاشمری را مثال میزنند.
دو دختر و یک پسر یکونیم ساله نتیجه ازدواج او با مردی است که طی چند سال اخیر بهعلت برخی مشکلات در زندان به سر میبرد و این زن جوان مجبور است هم نان آور خانه باشد و هم به خوبی نقش مادری را ایفا کند.
«زینب سریعی» مادری است که برای رفاه فرزندانش و تأمین مخارج زندگی از راه حلال از هیچ کاری دریغ نکرده و اجازه نداده خستگی و آیههای یأس دیگران سد راهش شود.
16 سال سختی
همسر این زن از سال 91 بهعلت مشکلاتی زندانی شده و این اتفاق باعث میشود به مشهد برود. او در گفتوگو با ایسنا، اظهار میکند: آنقدر زندگی برایم سخت شده بود که تحت پوشش یک خیریه قرار گرفتم.
وی که در آن زمان تنها دو دختر داشت، میگوید: برای تأمین هزینههای زندگی مجبور بودم در خانه مردم آشپزی کنم.
این بانوی کارآفرین کاشمری که در مشهد تنها در یک اتاق 12 متری زندگی میکرد، مجبور بود برای گرفتن غذا از ساعت پنج صبح به خیریهای که تحت پوشش آن بود برود و روی پلهها بنشیند تا اولین نفری باشد که بتواند غذا و یا لباس و مایحتاج دیگرش را بگیرد.
سریعی که تنها در هفته دو روز آن هم غذای مانده دانشجویان را از خیریه میگرفت، میگوید: وقتی درب سطل غذا را بر میداشتم به دلیل بوی بدی که داشت قابل استفاده نبود به همین دلیل در برگشت به خانه با اشک و گریه غذا را به سطل زباله میریختم.
سریعی با اظهار اینکه بسیاری از روزها نمیدانستم برای تأمین ناهار ظهر فرزندانم چه باید بکنم، بیان میکند: به سختی کار میکردم اما درآمدم به قدری نبود که بتوانم مخارج زندگی را تأمین کنم.
وی که حتی خانوادهاش از سختیها و مشکلاتش خبر نداشتند، میگوید: به دلایلی مجبور شدم از آن اتاقی که رهن کرده بودم بیرون بیایم و مکان دیگری را برای اسکان خود و فرزندانش فراهم کنم اما زندگی کردن در مشهد برایم بسیار سخت و طاقت فرسا بود.
این بانوی کاشمری ادامه میدهد: روزی به حرم مطهر امام رضا(ع) رفتم، استخاره کردم برای برگشت به کاشمر، خوب آمد وسایلم را جمع کردم و به کاشمر آمدم.
وی که در 16 سالی که از ازدواجش میگذرد سختیهای بسیاری کشیده، میگوید: هرچند برخی اکنون به من یک زن کارآفرین میگویند اما معتقدم یک زن کارآفرین نیستم بلکه یک خانواده کارآفرین هستم.
سریعی بیان میکند: برای تامین مخارج زندگی، حتی دختر هفت سالهام سینی لواشک را درب خانه همسایهها میبرد و آنها را به 100 تومان میفروخت و دلش خوش بود که برای خرج زندگیمان پولی بگیرد.
وی که هنگام بیان خاطرات و سختیهای زندگیاش، بغض گلویش را گرفته، اشک در چشمانش حلقه میزند و ادامه میدهد: تحت پوشش کمیته امداد هستم اما سال گذشته وقتی برای گرفتن وام به این نهاد مراجعه کرده و برای اشتغال درخواست 15 میلیون تومان کردم با سختگیریهای بسیاری مواجه شدم و به دلیل اینکه همسرم در زندان بود هیچ وامی به من اختصاص نیافت.
این مادر کاشمری اظهار میکند: در تابلوی اعلانات اداره برگهای نصب بود با این مضمون که به افراد تحت پوشش وام میدهند و من هم این برگه را جدا و به سراغ مدیر اداره بردم اما ایشان بر سرم فریاد زد که با چه اجازهای این برگه را جدا کردهام.
وی که به سختی توانست با کمک یکی از کارکنان آن اداره هفت میلیون تومان وام بگیرد، میگوید: تمام این وام را برای خرید کشمش هزینه کردم و توانستم با کمک یکی از کارآفرینان کشوری به نام علیرضا نبی که تمام توفیقات به دست آمدهام را مدیون این شخص میدانم به فروش برسانم.
سریعی که برخی مواقع به خاطر مشکلات فراوان گریه را تنها راه حل آرام شدنش میداند، ادامه میدهد: چند بار به خاطر مشکلات به لبه پرتگاه رفتم اما چون دستم در دست خدا بود هیچگاه پرت نشدم.
سرمایه 70 هزار تومانی به 7 میلیون تومان رسید
وی که تحصیلاتاش دیپلم ناقص امور اداری است و به دلیل مشکلاتی نتوانسته ادامه تحصیل بدهد، میگوید: سرمایه اولیه من 70 هزار تومان بود که با آن کشمش آفتابی خریدم و در بسته بندیهای کوچک در مشهد به فروش رساندم.
سریعی که امروز سرمایه 70 هزار تومانیاش به 7 میلیون تومان رسیده است، از زندگیاش راضی است و خداوند را بابت آنچه دارد بسیار شکر میکرد، میگوید: پس از آمدن به کاشمر یک روز که تلویزیون نگاه میکردم یکی از سخنرانیهای آقای نبی یکی از کارآفرینان کشور را دیدم. این سخنرانی مرا تحت تاثیر قرار داد و از همان زمان زندگیام تغییر کرد و تصمیم گرفتم به جای کار کردن برای دیگران برای خودم کار کنم.
وی اظهار میکند: از همان زمان و با سرمایه اندکی که داشتم کار بستهبندی و فروش خشکبار را آغاز کردم.
سریعی که اکنون سه سال است کار خرید و فروش کشمش، شیره انگور و آبغوره را آغاز کرده بیان میکند: از استان یزد نان خشک را میگیریم و در کاشمر و مشهد به فروش میرسانم و از این شهر هر چه باشد برای فروش به شهرهای دیگر میبرم.
وی با بیان اینکه کشمش بهترین فروش را به نسبت دیگر محصولات دارد، ادامه میدهد: هرچند مردم استان یزد شیره انگور را نمیشناختند و با خاصیتهای آن آشنا نبودند اما با چاپ کارتهایی، خواص این شیره را در استان یزد، شهرستان میبد و اردکان معرفی کردم و امروز سفارشهای بسیاری از این استان دارم.
این بانوی موفق کارآفرین که تمامی این بازاریابیها را به تنهایی انجام داده، میگوید: با پسر کوچکم که یک و نیم سال بیشتر ندارد به سنگان خواف میروم و آبنبات رنگی میخرم و با انجام بستهبندی مناسب، آنها را به مغازهداران میفروشم.
وی با بیان اینکه هرچند نسبت به سه سال گذشته زندگیام بسیار تغییر کرده اما هنوز هم از این زینبی که هستم راضی نیستم، بیان میکند: در این مسیر سختیهای بسیار کشیدهام اما امروز خوشحالم که یک زینب دیگری شدهام و دوست دارم کارهای مهمتری انجام دهم.
سریعی که تاکنون در این مسیر چندین بار طعم شکست را چشیده اما هیچگاه ناامید نشده و ادامه داده است، اظهار میکند: برای تامین مخارج زندگی کارگری کردهام در فصل برداشت انگور، انگور بازکنی رفتهام، لوبیا جمع کردهام و هیچگاه کار برایم عار نبوده است.
وی میگوید: با همه این مشکلات و سختیها اما وقتی از سرکار میآیم و دمپختک گوجه سوخته دخترم نگار که 12 سال بیشتر ندارد را می خورم به خانوادهام افتخار میکنم.
زینب با بیان اینکه این کارش نه تنها لطمهای به مادر بودن و وظیفه اصلیام در خانه نزده بلکه دخترهایم کمک کارم هستند، ادامه میدهد: دخترم برای کمک به من سه جفت کفش شسته و آنها را به 5000 تومان میفروشد، یا دختر دیگرم نگار از درس و استراحت خود میزند و در بسته بندی کشمش کمکم میکند این کارهای فرزندانم برای من بسیار ارزش دارد.
گله از کملطفی همشهریان
این بانوی کارآفرین با گله از همشهریانش میگوید: برخلاف سایر شهرها که پول فروش محصولات را به موقع دریافت میکنم اما در کاشمر هنوز نتوانستهام پس از گذشت چهار ماه پول آبنبات رنگیهایی که به کاسبان این شهر فروختهام را دریافت کنم.
وی که برای گسترش کارش چندین بار به بانکها مراجعه کرده اما به دلیل مشکلی که شوهرش داشته هیچ کس حاضر نیست ضامنش شود، بیان میکند: با تمامی نامهربانیهای مسئولان تاکنون توانستهام برای تعداد اندکی اشتغالزایی ایجاد کنم.
سریعی که از مسئولان تنها انتظار حمایت دارد، اظهار میکند: نباید به خاطر همسر، خانواده سرزنش شود و عذاب بکشد بلکه مسئولان باید به توانایی خود فرد نگاه کنند.
وی که معتقد است اگر حمایت شود از تواناییهای بسیاری برخوردار است، عنوان میکند: هیچ وقت بانوان فکر نکنند با تحت پوشش قرار گرفتن بهزیستی و یا کمیته امداد مشکلاتشان حل میشود بلکه خود باید بلند شوند و تصمیم بر تغییر بگیرند.
آرزویم داشتن کارگاه بستهبندی خشکبار است
این بانوی کارآفرین کاشمری ادامه میدهد: من به خودم و بچههایم قول دادهام روزی یک کارخانه یا واحد تولیدی خشکبار راهاندازی کنم و مطمئن باشید که روزی این اتفاق خواهد افتاد.
وی که معتقد است، هرکس میتواند کارآفرین شود به شرط آنکه بخواهد، میگوید: من خواستم و شد هرکسی دیگر هم هدف داشته باشد میتواند موفق باشد.
سریعی که با وجود همه مشکلات اما هیچگاه پیش کسی دست دراز نکرده است، بیان میکند: من و خانوادهام مستحق کمک کسی نیستیم اما از خیرین و مردم درخواست دارم اگر میتوانند محصولاتی که با کمک فرزندانم و چند نفر دیگر بسته بندی میکنیم را خریداری کنند.
این بانوی کارآفرین کاشمری با اعلام اینکه من هم میخواهم افتخار کشور و روستای خودم باشم، میگوید: یکی از آرزویهایم این است که بتوانم کارگاه بستهبندی خشکبار احداث کنم تا بتوانم بانوان را سرکار بیاورم.
وی که اکنون کار بسته بندی را در خانه انجام میدهد، اضافه میکند: از فروش امسالم بسیار راضی هستم.
سریعی با بیان اینکه از هماکنون چشم انتظار بهار و تابستان هستم که محصولات این فصل را بستهبندی کرده و به فروش برسانم، بیان میکند: هماکنون برای محصولات فصل بهار تبلیغات میکنم که بتوانم پس از بستهبندی آنها را به موقع به فروش برسانم.
وی با تقدیر از همیاری خانوادهاش به خصوص نگار، نیایش و ابوالفضل که برای سرپا نگه داشتن زندگی، سختیها و زحمات بسیاری را دوشادوش مادرشان کشیدهاند، میگوید: روزهای نداری که مجبور بودم خودم و فرزندانم نان خشک بخوریم را فراموش نمیکنم و خدا را شاکرم که با لطف او امروز وضعیتم بهبود یافته است.
گزارش از: جواد افتخاری
منبع: خبرگزاری ایسنا
* انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «ماهنامه کارآفرین ناب» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.