بهبود وضعیت زنان در حوزه های مختلف یکی از شاخص های توسعه است و فعالیت های اجتماعی آنان نیز در همین مقوله تعریف می شود. اعتقاد به استفاده از ظرفیت و حضور پررنگ بانوان کارآفرین در عرصه های گوناگون علاوه بر کمک به چرخه های کلان اقتصادی می تواند حقوق کمتر دیده شده این قشر را به جامعه گوشزد کند.
مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و ... به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد.
گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ موضوع های یادشده را که انعکاس قابل توجهی در روزنامه های صبح چهارشنبه 29 فروردین 1397 داشت؛ با هدف آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بررسی کرده است.
کشف استعدادهای نوکارآفرین ها در میان زنان
روند اشتغال زنان در کشور در مقایسه با مردان همواره از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار بوده است. نوآوری زنان در بخش های مختلف اشتغال میتواند افزون بر بُعد اقتصادی، تأثیرهای اجتماعی نیز داشته باشد، بنابراین هر چه امکان جذب زنان در حوزه های مختلف و ایجاد کارآفرینی ها در این زمینه بیشتر باشد در کشف استعدادهای نوکارآفرین در میان زنان تاثیر گذار است.
روزنامه «اعتماد» در گزارشی با عنوان «صندلی های مردانه» به بررسی نقش و جایگاه زنان در مدیریت آموزش و پرورش پرداخت و نوشت: آموزش و پرورش در سالهای گذشته «به جد» در پی افزایش زنان در سطح مدیریتی بوده است، دست کم این موضوعی است که از سوی وزیران دولت یازدهم و دوازدهم اعلام شده اما نتیجه کار تا اینجا نشانی از جدیت قابل ملاحظهای نداشته. بیش از نیمی از بدنه وزارت آموزش و پرورش زن هستند و موضوع مدیریت زنان همچنان بلاتکلیف مانده است. حالا زنانی که سابقه کار در آموزش و پرورش دارند را در میان نمایندگان مجلس هم میتوان دید اما از حضور آنها در سمت مدیرکل آموزش و پرورش استانها خبری نیست. از میان ٩٢٦ هزار نفر شاغل در آموزش و پرورش، حدود ٤٩٩ هزار خانم در کل آموزش و پرورش مشغول به کار هستند. در کل کشور هم آموزش و پرورش ٧٥٠ منطقه آموزشی دارد و از این تعداد، مدیر ٢٤ منطقه خانم هستند و بقیه آقا. والا نمیدانم، به نظر فرهنگ حاکم بر کشور و آموزش و پرورش است که باعث میشود تعداد مدیران زن بسیار پایین باشد. این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش با نسبت بالاتر زنان شاغل به مردان، زنانهترین وزارتخانه زیرمجموعه دولت به حساب میرود.
در ادامه این گزارش آمده است: بله، تعداد مدیران زن افزایش پیدا کرده، قبلا ٢١ مدیر منطقه داشتیم حالا شده ٢٤ تا. ١٠ نفر معاون مدیرکل استان هم به ١٤ نفر رسیده. مردان معمولا در پستهای مدیریتی بیشتری بودهاند و فرصتها و تجربههای مدیریتی بیشتری را در سابقه کاری خود دارند. این فرصت برای زنان کمتر بوده و به لحاظ رزومه نسبت به مردان ضعیفتر هستند و برای مدیریت در سطح استان انتخاب نمیشوند. یک نکته را هم باید تاکید کرد و آن هم نقش نمایندگان مجلس در این انتخابها است. یعنی حتی اگر آموزش و پرورش هم مایل به انتخاب مدیر زن باشد معمولا نمایندگان مجلس در برابر پیشنهاد وزارتخانه مقاومت میکنند و بیشتر تمایل دارند آقایانی که میشناسند در این موقعیتها مشغول به کار شوند. ما در آموزش و پرورش ٣٢ استان داریم، اما در هیچ یک از استانها مدیرکل زن انتخاب نشده است. تعداد ٢٤٢ نفر هم به عنوان معاون مدیرکل استان مشغول به کار هستند که از این تعداد ١٤ نفرخانم هستند.
روزنامه «شرق» در یادداشتی با عنوان «ما و حق زنان» که به قلم فائزه طباطبایی وکیل دادگستری نگاشته شد، آورده است: جایی دعوت شده بودم تا در مورد حقوق زنان صحبت کنم. ماتم گرفته بودم که چه بگویم که کام دخترکان تلخ نشود. فهرست بلندبالایی از قوانین تبعیضآمیز را در ذهنم مرور میکردم! چه میگفتم که ناامیدشان نکند؟ چه دستاوردی در این سالها برای رفع تبعیضها داشتیم؟ برای تغییر چه کرده بودیم؟ از قانون اساسی شروع کردم، از اصل ٢٠ که میگوید: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند».سروصدای دختران بلند شد. از نابرابری ارث، دیه و شهادت در برابر قاضی گفتند. گفتم صبر کنید، تازه شروع کردیم. گفتم: پیامبر اسلام ١٤٠٠ سال پیش در شبهجزیره عربستان به پیامبری مبعوث شدند؛ جایی که به ما گفتهاند و در کتابها خواندهایم که دختران را زندهبهگور میکردند، برای زنان حقوق شهروندی قائل نبودند، لباس به شکل امروزی دوختهشده، وجود نداشت و ازدواج به شکل امروزی نبود، چندین نوع ازدواج داشتند. خداوند در جایجای قرآن میفرماید، برای هر امتی رسولی است. اعراب جاهلیت در برابر دعوت رسولشان - با این استدلال که ما به دین آباواجدادمان میمانیم - مقاومت کردند و ایمان نیاوردند. پیامبر اکرم(ص) و یارانشان سختیهای بسیار کشیدند تا دین اسلام در شبهجزیره عربستان فراگیر شد. پیامبر اسلام در جامعهای که ارزش زن زیر صفر بود، به حقوق انسانی زن احترام گذاشتند.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: ازدواج را قانونمند کردند، برای زنان خونبها و ارث تعیین کردند و برای شهادتشان ارزش قائل شدند. ایشان عدد منفی را رساندند به صفر و بعد یکدوم و در برخی موارد یک. این حرکت در ١٤٠٠ سال پیش حرکت انقلابی و بزرگی بود. اخم دخترها باز شد. صورتشان شکفت! اینها یادشان رفته دنبالهرو پیامبری هستند که برای زن شأن و مقام قائل شد؛ پیامبری که از زمان خودش جلوتر بود. حالا بعد از ١٤٠٠ سال وقتی همهچیز تغییر کرده، وقتی زنها شانهبهشانه مردها کار میکنند، دیگر نمیشود آنها را نصف مردها نگاه کرد. چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. برای دخترها از فقه پویا گفتم و اینکه میشود فلسفه احکام را پیدا کرد و با همان فلسفه حکم جدید با توجه به اوضاعواحوال کنونی داد و البته گفتم نمیدانم چرا موضوع زنان هیچوقت در اولویت نبوده... .حالا تا وقتی فقه پویا بیاید سراغ مسئله زنان و تا وقتی قانون نگاه برابر پیدا کند، باید خودمان به فکر خودمان باشیم. با کسی ازدواج کنیم که شروط ضمن عقد را امضا کند، با ما بر سر حق تعیین شهر محل سکونت، حق ادامه تحصیل و کار و تقسیم اموال مشترک هنگام جدایی توافق کند و وکالت خروج از کشور و طلاق بدهد.
روزنامه «آرمان» در مطلبی با عنوان «شرایط مناسب برای استانداری زنان در کشور» به گفت وگو با اسماعیل جبار زاده عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی پرداخت و نوشت: مشارکت حداکثری زنان در امر اداره کشور از مطالبات جدی حامیان دولت و از وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور محترم است. در اینباره، آنچه در دولت دوازدهم مدنظر وزارت کشور است و به آن عمل میشود، احراز صلاحیت فرد برای برعهده گرفتن مسئولیت و سمتهای مدیریتی بدون نگاه جنسیتی است. از این رو در دولت دوازدهم نسبت به دولت های گذشته، از زنان زیادی درمجموعههای مدیریتی استفاده شده است. اما همچنان که گفتم به دلیل عدم حضور فعال احزاب در عرصه سیاسی کشور، ما در پارهای موارد هنوز جامعهای توسعه نایافته هستیم.
در ادامه این گفت وگو آمده است: یکی از آن موارد، مقوله مدیریت عالی زنان است که البته در سالهای اخیر، در بدنه دولت، مخصوصا در وزارت کشور رشد چشمگیری داشته است. هم اینک بانوان محترم پرشماری درسمتهای مدیریتی درقالب فرماندار، معاون فرماندار، بخشدار و مدیران میانی درسطح کشور مشغول خدمت هستند و معتقدیم که باید بتوان از ظرفیت زنان توانمند و کارآمد بهره گرفت. این گونه نیست که مانعی جدی و ارادهای منفی بر سر این راه وجود داشته باشد. یک نکته را هم نباید فراموش کرد که استانداران، وظایف متعددی برعهده دارند که یکی از مهمترین آنها اداره شورای تامین استان است. در این چارچوب استاندار، ریاست جمعی متشکل از قوه قضائیه، نیروهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی را برعهده دارد که این افراد نظرات مشورتی به وی میدهند، اما تصمیم نهایی با استاندار است. حال اگر بانویی سابقه کار امنیتی، سیاسی، نظامی و انتظامی نداشته باشد طبیعی است که عملا در مقام استاندار و رئیس شورای تامین استان در برخی بخشها دچار مشکل میشود. در حال حاضر نیز بنابه دلایلی وظیفه اصلی استانداران، برقراری و حفظ امنیت و آرامش در محل ماموریت خود است. انجام این ماموریت، آن هم به نحو احسن، تجربهای فراوان میطلبد. به همین دلیل است که در میان شرایط احراز این پست، دارا بودن سابقهای 10 تا 15ساله در امور مرتبط امنیتی، نظامی، انتظامی، سیاسی و اجتماعی لحاظ شده است. همچنین است موارد دیگری مثل ریاست بر ستاد مبارزه با مواد مخدر یا ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و... پرواضح است که پیدا کردن بانویی که از چنین کولهبار تجربی برخوردار باشد، کار سادهای نیست و در برخی مناطق نیز اصلا غیرممکن است. امروزه برای انتخاب استاندار و حتی فرماندار زن دستمان چندان باز نیست ولی چشم انداز آینده بسیار روشن است، چرا که زنان در امر تحصیل و فعالیتهای اجتماعی گوی سبقت را از مردان ربودهاند و این نویدبخش آتیهای درخشان برای زنان ایران است.
رشد فرهنگ و تعالی جامعه با کنترل آسیب های اجتماعی
هر جامعه ای متناسب با شرایط فرهنگی، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحراف ها و مشکلات روبه رو است که تاثیرهای مخربی برروی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی می تواند مسیر حرکت جامعه را به طرف ترقی و تعامل هموار سازد، به گونه ای که همزمان با درک عمل افراد آسیب دیده و جلوگیری از تداوم آن با ارایه راه حل هایی به سلامت جامعه کمک کرد. شناسایی علل پایه ای و کنترل آسیب های اجتماعی می تواند بسیاری از نیروهای از دست رفته جامعه را تجدید کند.
روزنامه «آرمان» در گزارشی با عنوان «اسید همچنان در دسترس» می نویسد: اسیدپاشی یکی از خشنترین جرائمی است که هر از گاهی در ایران اتفاق میافتد و بهشدت افکارعمومی را جریحهدار میکنند. شاید بعد از ماجرای تلخ اسیدپاشی در اصفهان که هنوز عامل آن بازداشت نشده است، اتفاقی که در تبریز رخ داد و دختر جوانی با اسید سوزانده شد، تلخترین حادثه در این زمینه باشد. چند روز بعد از این ماجرا هم خبری شوکهکننده منتشر شد: پسربچهای 11ساله در اسلام آباد غرب مورد حمله اسیدی قرار گرفت. در این بین همچنان لزوم برخوردهای پیشگیرانه و بازدارنده با پدیده اسیدپاشی مطرح میشود. در این رابطه و در شرایطی که دستیار ویژه رئیسجمهور در حقوقشهروندی عنوان کرد که قوانین کیفری ما از دست دادن منافع ممکنالحصول و خسارت معنوی وارده به قربانی را تحتپوشش قرار نمیدهند، یک کارشناس جرم گفت: «فروش اسید باید کنترل شود تا این ماده به راحتی در دسترس همگان نباشد.»
در ادامه این گزارش آمده است: فروش اسید باید کنترل شود تا این ماده به راحتی در دسترس همگان نباشد. وقتی جامعه در ارتباط با عاملان اسیدپاشی اقدامات عاجل و موثری نمیکند، این امر میتواند در استفاده دیگران از اسید بهعنوان یک وسیله برای انتقام مهم باشد. همچنین با توجه به اینکه اسید نسبت به سلاحهای سرد مانند چاقو راحتتر تهیه و حمل آن آسانتر است، استفاده از آن بیشتر میشود. البته قانونی که در حالحاضر استفاده میشود مربوط به قبل از انقلاب است، اما اگر اسیدپاشی در ملأعام و همراه با رعب و وحشت باشد میتواند مجازاتهایی مانند اعدام نیز داشته باشد. معتقدم باید مراحل دادرسی و دادگاهی عاملان اسیدپاشی به اطلاع مردم برسد، حتی این نوع دادگاهها بهصورت علنی برگزار شود. همچنین در خصوص اجرای احکام باید قاطعانه برخورد کنند تا کارآمدی لازم را داشته باشند. دوگونه مجازات در قانون مجازات اسلامی برای اسیدپاشان وجود دارد؛ یکی از آنها مجازاتتعزیری است که براساس آن قانونگذار برای پیشگیری از جرم تعیین میکند. مجازات دوم تحتعنوان قصاص بالاترین مجازات آمده در کتاب خداست که میتوان درباره این افراد اعمال کرد. هرچند فرهنگ، وضعیت مالی، اقتصادی و سیاسی جامعه گاهی افراد را به مرحلهای میرسانند که درست و غلط را تشخیص نمیدهند. برخی افراد بنا به دلایل به گمان خودشان شرعی یا ناموسی دست به عمل شنیع اسیدپاشی میزنند. این موارد باید در قانون اصلاح شوند، اما تا زمانی که آموزههای فرهنگی و اخلاقی نادرست تغییر نکنند طبیعتا برخی افراد به این کار دست میزنند و حتی مجازاتاعدام برای آنها بازدارنده نیست.
روزنامه «قانون» در یادداشتی با عنوان «پیمان جهانی حقوق کودک ضامن حقوق کودکان است» آورده است: از آنجایی که آسیب ها و ضعف های اقتصادی در جوامع جهان سوم به طور مستقیم متوجه دولت ها و حکومت ها نیست و گریبان اقشار ضعیف اجتماع را می گیرد، رفته رفته این قشر محصولی تحت عنوان کودک کار را پدید می آورد که نوعی تراژدی اجتماعی است. این کودکان با توجه به کمبودهای فضای امنیتی، روانی و مادی که در زندگی خود با آن مواجه بودهاند، تحت تاثیر خرده فرهنگهایی که بین خود ایجاد کردهاند، این امکان را دارند که حتی بعدها امنیت اجتماعی را تهدید کنند. اما در بررسی این موضوع نمی توان نقش و تاثیر دولتها بر آن را نادیده گرفت؛ بنابراین بر اساس ماده32 پیمان جهانی حقوق کودک، آنان باید در برابر هرکاری که رشد و سلامت آن ها را تهدید میکند، حمایت شوند و دولتها باید سن کار کودکان را مشخص کنند. اما متاسفانه مسئولان بیش از آنکه دلشان به حال این کودکان که آوارگانی در سرزمین خود هستند، بسوزد و چارهای بیندیشند، در پی اهداف و اغراض سیاسی حزب یا جناح خود هستند. در بیشترجوامع مرسوم است هنگاهی که پدیدهای اجتماعی آثار مخربی برای اجتماع یا حتی اقلیتی از افراد آن جامعه دارد، عوام مردم، فعالان اجتماعی و به خصوص رسانه ملی و اقشار تحصیل کرده و پویا نسبت به آن موضع جدی گرفته و سعی در حل آن می کنند. چه بسا که آن پدیده، تباهی آینده و تحقیر کودکان آن جامعه که آیندهسازان حقیقی هستند، باشد.
در ادامه این یادداشت که به قلم مهتاب ابرقویی کارشناس حقوقی نگاشته شد، آمده است: نکته جالب و تکان دهنده این است که در سرزمین ما نه تنها رسانه و مردم موضع جدی در این باب اعمال نمیکنند بلکه کنشهایی مرتکب میشوند که این درد را چند برابر میکند. از رسانهای که سکوت میکند یا کودکان کار را در قالب باندهای قاچاق و افرادی بد ذات بالفطره معرفی می کند و در چشمان مردم، آنها را شخصیتهایی منفور جلوه می دهد و زخم نقش بسته بر روح و روان کودکان کار را بیشتر می کنند. به عبارتی دیگر در طول این سالها تنها موفقیت مردم و رسانه در قبال پدیده کودک کار این است که توانستهاند قضیه را بهعنوان پدیده ای معمول تحمل کنند؛ نه آنکه آن را حل یا حتی طلب حق این کودکان از سمت دولت، حکومت یا هر نهاد قدرت کنند. ما فقط آموختهایم که در قبال مسائل فجیع اجتماع خود افسوس و کمی غصه بخوریم. کودکانی که برخلاف کنش ظاهریشان تنهاتحت آسیبهای تکدی گری و فروش نیستند بلکه متوجه آسیبهای بسیار مخرب اجتماعی و روانیاند. همچنان که مدیر عامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با اعلام نتایج یک پژوهش درباره 400کودک کار گفته بود که ثابت می کنیم که به 90درصد کودکان کار تجاوز می شود. فقط برای چند لحظه تصور کنید آینده ای را که قرار است کودکان، آن را رقم بزنند، این کودکان کار جمعیت قابل توجهی ازآن را شامل می شوند.
روزنامه «جوان» با درج گزارشی با عنوان «نقش آموزشی خانواده در پیشگیری از اعتیاد» نوشت: بیشترین چالشهای پیش روی خانوادههای درگیر در موضوع اعتیاد، عدم توجه به موضوع آموزش فرزندان است. مواردی از نکات آموزشی که میتواند به طور مستقیم یا غیرمستقیم در امر پیشگیری از اعتیاد فرزندان مؤثر باشد به این قرار است: والدین باید نسبت به دوستان فرزندان خود و خانواده های آنها آشنایی کافی داشته باشند زیرا دوستان تأثیر زیادی در تکوین شخصیت افراد دارند. کودکانی که رفتار ناخوشایند دارند، برای کودکانتان دوستان بانفوذ و برتر تلقی میشوند، این کودکان ممکن است در کوچه و خیابان نقش یک قهرمان را بازی کنند و بهصورت الگوی نامطلوب برای آنان باشند، پس باید آموزش داد ارتباط با این افراد را به حداقل رساند یا قطع رابطه کرد. یکی از راههای پیشگیری از گرایش اعضای خانواده به مصرف مواد، داشتن الگوی مناسب در خانواده است و همچنانکه یک پدر معتاد نمیتواند راهنمای خوبی برای فرزندش باشد، والدین با رفتار غیرمتعارف نمیتوانند الگوی خوبی برای فرزندان باشند و بایستی آنان ابتدا تغییر را از خود شروع کنند. تنبیه بدنی یا در معرض خشونت قرار گرفتن فرزندان و سایر اعضای خانواده میتواند باعث ایجاد سرخوردگی و عکسالعمل از سوی فرد تنبیه شده و زمینهساز مشکلات رفتاری از جمله سوق یافتن به سمت اعتیاد شود.
در ادامه این گزارش می خوانیم: یکی از شیوههای پیشگیری از گرایش اعضای خانواده به ویژه جوانان و نوجوانان به مصرف مواد اعتیادآور، صحبت کردن در مورد خطرات و پیامدهای منفی آن است. والدین باید از محلهای رفت و آمد فرزندانشان آگاهی کامل داشتهباشند و رفت و آمدهای آنها به محلهای که امکان یادگیری و ابتلا به اعتیاد وجود دارد مانند قهوهخانه، کلوبهای ورزشی نامناسب، مهمانی های دوستانه، شبنشینیها و... کنترل کنند. بزرگترهای خانواده به عنوان الگوی رفتاری اعضای کوچکتر، با مصرف نکردن سیگار و... میتوانند الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند. خانوادهها باید بهطور جدی از طرد اعضاء خودداری کنند زیرا در صورت طرد، فرد احساس تنهایی میکند و ممکن است بهدلیل نیاز به راهنمایی، از راهنمایی ها یا حمایت افراد ناباب برخوردار شود. رابطه محبتآمیز و محترمانه پدر و مادر با یکدیگر و با فرزندان زمینهساز بروز خلاقیت در آنها میشود پس رابطه صمیمانه با اعضای خانواده داشته باشید. پدر و مادر باید بدانند که چه فرصت ها و محیط هایی ممکن است برای آشنایی فرزندانشان با مواد مخدر وجود داشته باشد لذا تنها ماندن در منزل و در دسترس بودن سیگار و دارو و... میتواند باعث تحریک حس کنجکاوی و اقدام سوء شود.
معرفی جاذبه های گردشگری با تبلیغات موثر و بهنگام
تبلیغات اثربخش در حوزه گردشگری می تواند به افزایش ضریب جذب گردشگر کمک کند. این روش با برنامه ریزی علمی، هدفمند و سنجش نتایج تبلیغ می تواند در توسعه این صنعت راهگشا باشد. معرفی جاذبه های گردشگری در فصول مختلف و در سطوح منطقه ای، ملی و گاه فراملی می تواند افراد را به طرف بازدید از مناطق گردشگری داخلی سوق دهد و از افزایش سفرهای خارجی بکاهد.
روزنامه «ایران» در مطلبی با عنوان «سفر به ترکیه با نصف هزینه کیش» به بررسی دلایل سفر ایرانیان به ترکیه پرداخت و نوشت: بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه ، بیشترین تعداد گردشگران خارجی که طی ماههای ژانویه و فوریه امسال (2018) به این کشور سفر کردهاند، ایرانی بودند، در این مدت 350 هزار و 421 گردشگر ایرانی از ترکیه دیدن کردند و 70 درصد اتاقها توسط گردشگران ایرانی رزرو شده بود. چندی پیش روزنامه «کارار» چاپ ترکیه نیز در گزارشی اعلام کرد که ایرانیان پس از گردشگران آلمانی و روسی بیشترین جمعیت گردشگران خارجی را در ترکیه تشکیل میدهند و بیشتر از گردشگران غربی هزینه میکنند. در این گزارش نوشته شده است که شهرهای آنتالیا، استانبول و وان مهمترین مقصد گردشگران ایرانی است وآنها 35 تا 40 درصد بیشتر از گردشگران غربی در ترکیه هزینه میکنند. حال این سؤال پیش میآید که کشور ترکیه چه جذابیتی برای ایرانیان دارد که سالانه این همه گردشگر از ایران وارد این کشور میشود و آیا ترکها هم علاقهمند حضور در ایران هستند.
در ادامه این گزارش آمده است: فرودگاه آنتالیا در مقایسه با فرودگاه استانبول فرودگاهی کوچک اما پر از توریست است آن هم ایرانی. به هر طرف نگاه میکردم زنان و مردانی را میدیدم که به زبان مادری باهم حرف میزدند، خسته و کلافه کنار ایکسری فرودگاه ایستاده بودند تا چمدان هایشان را بردارند و وارد شهر شوند. محسن به همراه دوستانش کنار ایکسری فرودگاه ایستاده و به اطراف نگاه میکند و برای آنها از روز اولی که وارد این فرودگاه شده بود میگفت. کوله پشتی را از روی دوشش باز میکند و به زمین میگذارد چند ساک کوچک هم جلوی پایش است بهنظر نمیآید مسافر توریستی این شهر باشد خودش هم تأیید میکند: «برای کار آمدم. البته دو روز اول سال را کار نمیکنم.» نزدیک 39 سال سن دارد خودش را واردکننده لباس عروس معرفی میکند. او به همراه دو تا از دوستانش به آنتالیا آمده تا هم یک هفته مانده به عید کارهای خرید برخی سفارشهایش را انجام دهد و بعد از سال تحویل هم دو روزی در شهر بماند و در نهایت به تهران برگردد: «به خاطر کارم سالی چند بار به آنتالیا و استانبول سفر میکنم و کلی دوست ایرانی دارم که کار میکنند.» محسن اصالتش به آذربایجان غربی ایران میرسد و کامل به زبان ترکی تسلط دارد: «وقتی بخواهید در این شهر کار کنید باید زبان ترکی بلد باشید چون ترکیهایها اصلاً انگلیسی نمیدانند. اگر دقت کرده باشید داخل فرودگاه هم خیلی با ایرانیان بداخلاقی میکنند چرا که فکر میکنند ایرانیان باید زبان ترکی را بلد باشند.» درست هم میگفت در فرودگاه حداقل جایی است که افراد باید به زبان انگلیسی مسلط باشند اما آنها بسختی با توریستها انگلیسی حرف میزدند. خانم مسافر میانسالی هم که کنار محسن ایستاده بود این موضوع را تأیید میکند: «یکی از ایرادهای ترکیهایها این است که اصلاً به زبان انگلیسی تسلط ندارند بنابراین شما وارد ترکیه میشوید با هزار بدبختی باید منظورتان را به آنها برسانید. این اصلاً برای کشوری که این همه توریست دارد خوب نیست.»
روزنامه «دنیای اقتصاد» با انتخاب یادداشتی با عنوان «5 چالش در انتخاب شعار گردشگری» می نویسد: ایجاد شعار برای مقاصد گردشگری پیچیده راز ایجاد شعار برای محصولات دیگر است. علت آن هم وجود فاکتورهای گوناگونی است که تجربههای گردشگر را میسازند. علاوهبر این، وجود شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر مقصد است که باید در شعارهای گردشگری درنظر گرفته شوند. به این ترتیب بهنظر میرسد یافتن شعار موفقی که مقصد گردشگری را به خوبی ترویج کند، کمی سخت و نامطمئن است. اولین چالش غلبه بر مشکلِ شایعِ استفاده از پیامهایی است که تاکید بر ویژگیهایی دارد که در بسیاری از مقاصد دیگر نیز وجود دارند. این گروه شامل شعارهایی هستند که بر پایه یک ویژگی محصول ایجاد میشوند و آن ویژگی هم منحصربهفرد نیست؛ شعارهایی که معمولا آنها را با عنوان شعارهای ویژگی محور میشناسیم. یک مثال برای این چالش، شعار ایالت میسوری آمریکاست: «جایی که رودخانه در جریان است». درحالیکه این شعار به وضوح بر ارزش رودخانه میسی سی پی در این ایالت تاکید دارد و میخواهد منحصرا آن را نشان دهد اما به این توجه ندارد که مقاصد دیگری نیز رودخانههایی با ارزشهای استثنایی دارند. هرچند که این شعار بر یک عنصر متفاوت در این مقصد تاکید دارد اما این یک ویژگی منحصربهفرد برای این مقصد نیست.
ملیحه شریفی کارشناسی ارشد بازاریابی گردشگری در ادامه این گزارش می نویسد: دیگر چالش محدودیت توانایی در تصمیمگیری درباره متن شعارهاست که عوامل سیاسی، عامل محدودکننده آنها بهشمار میرود. ناپایداری و تناقضی که در متن بسیاری از شعارها دیده میشود -که معمولا کوتاه، سفارشی سازی نشده، تکراری و کلیشهای هستند- اغلب بهدلیل همین محدودیتهای سیاسیِ غالب است. قیدهای سیاسی که ناشی از ایدئولوژیهای دولتی است بر ایجاد این قبیل شعارها تاثیر میگذارد. گاه نیز تغییراتی که در ساختار دولت اتفاق میافتد سبب تاثیر بر شعارها میشوند. به این ترتیب که اغلب تمایل دارند آنچه تاکنون انجام شده را کمرنگ کرده و شعارها و کمپینهای تبلیغاتی پیشین را از اساس تغییر بدهند؛حتی اگر آنها روند موفقیتآمیزی داشتند. مثالی از این مورد یک سازمان گردشگری محلی در استرالیا بود که طی 6 سال، چهار شعار و کمپین تبلیغاتی مختلف را طراحی کرد.
روزنامه «قانون» با انتخاب گزارشی با عنوان «تجربه قدم زدن در بهشت با طبیعتگردی در بهار» آورده است: بازار سفر و گردشگری این روزها بسیار داغ شده، چرا که بهار فصل دیدن جاذبههایی بینظیر اما با عمر کوتاه است. بسیاری مناطق بکر و رویایی ایران زمین عمری به کوتاهی بهار دارند و با پایان این فصل، دیگر خبری از آن مناظر رویایی و خارقالعاده نیست. برای دیدن دوباره آنها باید منتظر بهاری دیگر بود. حال که به میانه فصل بهار نزدیک میشویم، فرصت مناسبی برای سفر به این مناطق زیباست. طبیعتگردی در دشتهای ایران میتواند تجربه بینظیر و خاصی برای گردشگران باشد. بهجرات میتوان گفت بهار بهترین فصل برای گردشگری در دشتهای وسیع و پهناور این سرزمین است. با قدم زدن در میان گلهای وحشی و استشمام بوی آنها، گویا قدم زدن در میان بهشت را تجربه میکنید. در گوشه و کنار کشور، دشتهای رویایی و بکری نهفته است که مانند الماسی بر طبیعت ایران میدرخشند.
در ادامه این گزارش می خوانیم: اگر جزو پایتختنشینان هستید و زمان کافی برای سفر به مناطق دور از تهران را ندارید، میتواند در همین حوالی قدمزدن در بهشت را تجربه کنید. دشت هویج، مانند بهشتی در تهران گمشده است. این دشت که به گُرچال نیز شهرت دارد در البرز مرکزی، بالای روستای افجه شهرستان شمیران در استان تهران، قرار دارد. علت نامگذاری این دشت، کاشت هویج در آن در روزگاران گذشته بوده است. البته امروزه اثری از هویج در آن نمیتوان یافت. در ضلع شمالی این دشت، گردنه افجه قرار دارد که بقایای راهی مالرو در آن دیده میشود. این راه، دشت هویج را به دشت لار و دیگر ارتفاعات البرز مرکزی مرتبط میسازد.قله ریزان، آتشکوه، مهرچال و پرشون از قلههای مجاور دشت هویج محسوب میشوند. دشت هویج یکی از مکانهای مورد علاقه گردشگران طبیعتگرد تهرانی است که در آن چادر زده و چند روزی را در دامان طبیعت میگذرانند. اگر بخواهید از تهران به دشت هویج سفر کنید، باید حدود پنج کیلومتر در جاده لشگرک طی کنید و لواسان را پشت سر بگذارید تا به روستای افجه برسید، در شمال این روستا دشت در انتظار شما، آغوش خود را باز کرده است.