هفت حقیقت دربارهی بازاریابی محتوا
هفت حقیقت ناخوشایند دربارهی بازاریابی محتوا
در سالهای اخیر تبلیغات زیادی حول بازاریابی محتوا و پتانسیل بالقوه آن به عنوان راهکاری جامع برای کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها شدهاست. از طرفی دسترسی به شبکههای اجتماعی، وبلاگها، ویدئوها و غیره که بازاریابی محتوا را بسیار راحت و ارزان و در اختیار همه
کردهاند، رقابتی شدید بین بنگاهها برای شناساندن محصول به مخاطبان راه انداختهاند.
البته تعداد وب سایتهایی که در مورد بازاریابی محتوا نوشتهاند، کم نیست ولی مشکل این جاست که درصد قابل توجهی از آنها توسط کسانی که میخواهند در سایتهای رسانهای و با فروش آگهی، برای خود نامی دستوپا کنند، نوشته شدهاند. به عبارت دیگر بیشتر وبلاگها و مقالههایی که به مدیریت محتوا پرداختهاند، خود بخشی از یک بازاریابی محتوای برای وب سایتی دیگر هستند.
در این مقاله، ناگفتههای استیو توباک - مشاور بازاریابی کانال تلویزیونی فاکس- را در مورد جنبههای منفی بازاریابی محتوا، بازگو میکنیم.
محتوا داریم تا محتوا
اکثر اوقات انجام بازاریابی محتوا واقعأ ارزان است و بی زحمت و البته به همین دلیل، ضربالمثل «هر چقدر که پول بدهی، آش میخوری»، در مورد آن صادق است: در واقع در بازاریابی محتوا میزان بازگشت سرمایه، به واقع کم است.
شروع به کار راحت است ولی متخصص شدن، سخت
چه کسی شک دارد که نوشتههای احمد محمود حاصل تجربهی غنی زندگی وی است؟ درک اهمیت تجربه زندگی برای نوشتن داستان راحت است و درک اهمیت آن برای تولید محتوا در وب سایتها سخت. هر چند همه میدانند که اگر محتوایی تخصصی نباشد، به درد مشتریان نمیخورد، ولی با این حال، به نظر نمیرسد که این موضوع جماعت مقلدی را که در سودای حرفهایشدن هستند، از تولید حجم انبوه منصرف کند. و خوب، نتیجه مشخص است: همهی تلاشها فقط برای بودن و بقای نام است و نه گذاشتن اثری ماندگار.
نقش پررنگ استراتژی
شرکتهای بزرگ با استخدام مدیران ارشد و کارگزاران تراز اول و با صرف هزینههای بالا، استراتژیهای ارتباطی و بازاریابی خود را میچینند و بازاریابی محتوا صرفأ یکی از ابزارهای اجرایی استراتژی آنهاست. همهی این سرمایهگذاریها به این دلیل است که بازاریابی محتوا بدون داشتن یک استراتژی پشتوانه، عملاً بیارزش است.
تفاوت عمیق برند محصول با برند شخصی
وقتی پای برندسازی شخصی به میان میآید، میتوانگفت که این نسل حسابی سرشان شیره مالیده شده: بدون داشتن یک برتری رقابتی مشخص-یعنی چیزی که واقعاً باعث تمایز از رقبا شود- تنها چیزی که در دست دارند، یک “تفاوت” است، بدون “متمایز” بودن. در واقع شاید برند شخصی شرکتها متفاوت باشد، اما محصولات از دید مشتری متمایز نیستند.
سختی دیده شدن
گزارش وب سایت استارتاپی انگل لیست نشان میدهد که در سال ۱۹۹۹ حاصل راه انداختن کسبوکاری ۵ میلیون دلاری، داشتن ۳۰ میلیون نفر کاربر کامپیوتر بوده، در حالی که در سال ۲۰۱۴، تنها با خرج ۵ هزار دلار، امکان جذب ۳ میلیارد نفر مشتری موبایل وجود داشتهاست. در واقع نسبت تعداد مشتری به سرمایهگذاری اولیه تقریبأ ۱۰۰۰۰۰ برابر شدهاست. ولی خوب، دسترسی آسان همه به وردپرس، فیسبوک، یوتیوب و اینستاگرام و غیره، واقعأ کار دیدهشدن بین این همه سر و صدا و هیاهو را سخت کردهاست.
دشواری متمایز کردن محصول یک کسبوکار خدماتی
همانطور که قبلأ در مقاله نقش برند در بازاریابی شرکتهای هواپیمایی گفتیم، جنس محصولات خدماتی به شکلی است که تا تجربه نشوند، به راحتی امکان ارزشگذاری ندارند. به همین دلیل هم متمایز کردن محصولات کسبوکارهای خدماتی کار سختی است، مگر این که ساخت شرکتهای بنامی مثل اپل باشد.
ارزش تولید محتوا به جای کپی کردن
بیشتر محتوای موجود در وب یا کاملاً مهمل است و یا تکههای نشخوارشدهی محتوای اصلی که توسط متخصصین واقعی، روزنامهنگاران و یا نویسندگان نوشته شدهاند. هیچکدام این دو نوع ارزشِ پولی که به تولیدکنندگان محتوا میدهید را ندارند. همین حرف ارزش کار را نشان میدهد. الگوریتمهای گوگل تفاوت بین مطالب باکیفیت و بیکیفیت را میداند و از آن مهمتر اینکه مشتری نیز از این امر آگاه است.